ＶＡＭＰ | Ｏｍｅｇａ

"9"

پای راستش روی زمین ضرب گرفته بود و دست به سینه به پسری که تماما مشکی پوشیده بود، با اخم نگاه می کرد: میخوای بری دزدی؟

سکوت جونگ کوک تنها جوابی بود که گرفت و همین باعث شد با حرص به سمت کمد لباس هاش بره.

با باز کردن در کمد، شوکه سرجاش ایستاد.

تمام کمد پر بود از لباس های مشکی و گاها قرمز!

هیو با تعجب به سمت امگا که با حالت کیوت و مظلومانه ای سرجاش ایستاده و با انگشت هاش ور می رفت،برگشت: تو رنگ دیگه ای نمیشناسی بچه؟

جونگ کوک بخاطر کلمه -بچه- با اخم به هیو نگاه کرد اما چیزی نگفت و فقط شانه بالا انداخت.

خودش که از هودی مشکی و شلوار جذب همرنگش به همراه بوت بند دارش راضی بود اما هیو کاملا ناراضی بنظر میومد.

جلو رفت و با حرص ست لی تیره ای از کمد برداشت.

بعد به سمت در اتاق حرکت کرد و امگا رو هم صدا زد: دنبالم بیا

از اتاق خارج و وارد اتاق تهیونگ شد.
جونگ کوک مانند جوجه اردک دنبالش راه افتاده بود.

وقتی وارد اتاق آلفا شد، نفس عمیقی کشید تا رایحه باقی مانده از فرمون آلفا رو وارد ریه هاش کنه.

با مخاطب قرار گرفتنش توسط هیو، به سمتش رفت.

هیو کلاه کرم خاکی به همراه تیشرت سفید تهیونگ رو به دستش داد و بعد به ست لی تیره روی تخت هم اشاره کرد: اینارو بپوش و اون کلاه هم بزار سرت...جایی که قراره بریم بدجور باد میاد و تهیونگ عملا با تاکیداتش مغز منو مورد عنایت قرار داده... پس اگر به هر دلیلی سرما بخوری، کون من پارس!

به سمت در به راه افتاد و همینطور به غر زدن به پسر ساکت ادامه داد: این سرما خوردگیتونم یه باگ لعنتیه... آبرو هرچی خوناشام و گرگینس بردین...

به سمت پسر قبل از خروج از اتاق برگشت: تو ماشین منتظرتم

و در رو کوبید.

جونگ کوک با ابرو های بالا رفته به جای خالی خوناشام حرص خورده نگاه می کرد.

با به یاد آوردن حرفای هیو مبنی بر تاکیدات تهیونگ، لبخندی رو لب هاش نشست و طبق گفته خوناشام دو تکه لباس روشن رو به همراه ست تیره رنگش پوشید‌.

تیشرت بوی تهیونگ رو می داد و این عجیب لذت بخش بود.

***

اولین بار بود که پیست اتومبیلرانی VAR رو از نزدیک می دید.

دهانش از حیرت کمی باز مانده بود و اگر ماسکی به چهره نداشت، باعث کیوت تر شدن چهره اش می شد.

تنها دو تیله مشکی رنگ و براقش پیدا بودن و مابقی صورتش با ماسک و چتری های کوتاهش پوشانده شده بودن.