با ورود تهیونگ به اتاق از روی صندلی راحتی بلند شد و با لبخند نرمی از مرد خسته استقبال کرد. درد پیچیده درون قلب و ذهنش رو نادیده گرفت و قدم جلو گذاشت.
لحنش دیگه چاشنی کیوتی لیتل بودن رو نداشت : رفت؟
نگاه تهیونگ بالا آمد و روی تیله های پسرش نشست.
دوباره وارد شوک شده بود؟
دنبال اثری از درد و هر چیز مشکوکی درون چهره جونگ کوک می گشت اما با پیدا نکردن چیزی نفس بی خاصیتی کشید و جلو رفت و تن امگا رو به آغوش کشید.
با حلقه شدن دست امگا به دور کمرش بوسه ای به شقیقه اش هدیه داد و تن پسر رو بیشتر به خودش فشرد: حالت خوبه؟
جونگ کوک بی توجه به هر چیزی نرم سر تکان داد و سرش رو در گردن آلفا پنهان کرد و رایحه تنش رو بو کشید. حس انگشت های تهیونگ که نوازش وار بین تار موهاش در حرکت بود باعث از بین رفتن نصفه نیمه ی درد سرش می شد.
بوسه عمیقی به گردن مرد هدیه داد و درست همان زمان بود که صدای دورگه و خسته مردش رو شنید: من بهت یه توضیح بدهکارم...باید بگم کـ...
+ لازم نیست چیزی بگی ته
سرش رو از گردن آلفا بیرون کشید و جان تازه ای به لبخند پنهان شده کنج لب هاش بخشید. گونه یخ بسته آلفا رو نوازش وار لمس کرد: الان نمیخوام چیزیو برام توضیح بدی...فقط میخوام بیای تو بغلم و اینبار بزاری من مراقبت باشم
تهیونگ مسخ نوازش های امگا شده بود اما با شنیدن حرفش ، دستش رو از گونه اش پایین کشید و کف دست امگا رو نرم بوسید: ولی باید بدونـ...
+ هیشش
انگشت اشاره جونگ کوک روی لب هاش قرار گرفته بود و نگاه جدی اما مهربان مشکی رنگش به تهیونگ دوخته شده بود.
تهیونگ آروم خندید و با جلو بردن سرش بوسه ای از لب امگا چید: هرچی تو بخوای
جونگ کوک ازش جدا شد و با دراز کشیدن روی تخت دست هاش رو باز کرد: بیا اینجا ته ته...
آلفا شیفته خندید و با خستگی در آغوش پسرش دراز کشید و طبق خواسته او، سرش رو روی قلبش قرار داد و دست هاش رو دور تنش حلقه کرد.
جونگ کوک فرمون آرامبخش آلفا رو بویید و رایحه آرامش بخش خودش رو هم آزاد کرد.
مشغول به نوازش سر تهیونگ شد: آفرین پسر خوب
تهیونگ سر بلند کرد و نگاهش رو به امگا دوخت و جونگ کوک شانه بالا انداخت: چیه خب؟... نمیتونی منکر این بشی که تو هم پسر منی...با خنده بوسه عمیقی به قلب جونگ کوک هدیه داد و امگا بیشتر تن آلفاش رو به آغوش کشید: حالا باید بخوابی... من بهت نیاز دارم ولی چون از چهرت خستگی میباره نمیتونم بکشمت یه گوشه و سکس داشته باشم باهات!... پس باید بخوابی الان و بعد برام جبران کنی
YOU ARE READING
VAMP | Omega
RomanceGenre : "fantasy" "Romance" " Smut" "......" "Vampire" "werewolf " "Omegavers"... Cap :"Vkook""..." Up: "یکشنبه ها" "By Amador" *** #1🥇فانتزی *** تنها موجودات باقی مانده روی زمین، خوناشام ها و گرگینه ها هستن. خوناشام ها به قشر برتر تبدیل شده و از گ...