از وقتی پامو گذاشتم توی این کافه، دختر مو نارنجی و کک و مکدار با تعجب بهم نگاه میکنه. بیچاره عادت کرده بود بدن خسته و خمیدهمو ببینه که پشت در کافه ایستادم و داخل نمیام.
بعد از شش ماه ناپدید شدن، برگشتنم و سرحال بودنم حالا دختر پشت پیشخوان داره از کنجکاوی خفه میشه. میدونم!
YOU ARE READING
The sound of Lily's death
Fantasyآوای مرگ لیلی، قصهی نجات پیدا کردن از یه کلیشه مزخرف غمگینه!