Part 10🔥🔞

288 39 0
                                    

(+18 اگ مشکل دارین میتونین نخونین این چپترو)

هیونجین با یک دست جفت مچ های فبلسکو گرفت و چسبوندش به میز ،شلوار خودشم دراورد و آماده شد. فلیکس از حس خالی بودن یهویی که بعد از اینک هیونجین انگشتاشو دراورد حس مبکرد خوشش نمیومد پس بی صبرانه منتظر موند.

"کی فکرشو میکرد دستیار شخصی مرتب و با انظباط و مطیع اروس همچین جنده کوچولیی باشه؟"هیونجین خندید و دست آزادشو تو موهاش کشید."این نگاهو خوب میشناسم.خیلی بد منو میخوای نه؟" فلیکس همزمان احسا درموندگی میکرد و خجالت زده بود از اینکه انقدر تحریک شده از کارای هیونجین.قطعا این ی ربطی به اینک اون اروس بود داشت ولی فقط این نبود. به این هم ربط داشت که فلیکس ب شدت نیازمند لمس هیونجین بود ولی دریافتش نمیکرد.

فلکیس سرشو تکون داد.

"پس واسش التماس کن."هیونجین به پسر فانی درمونده که زیرش بود نگاه کرد و پوزخندی زد.موهاش بهم ریخته بود .چشماش دقیقا روی چیز‌خاصی تمرکز نداشت.عرق از سر و صدرتش میریخت و نفس هاش لحظه به لحظه داشت سنگین تر میشد.اون خدا فک نمیکرد هیچوخ این چیزا واسش انقدر جذاب باشه.فکر نمیکرد ناله های ظریف خدمتکارش انقدر معتاد کننده باشه.

"ل-لطفا"فلیکس بلاخره تونست صحبت کنه.قلبش تو سینش داشت میکوبید.

"همم؟"

"قربان لطفا."

"انقدر منو میخوای ؟"

"بله"

"یادته تو متعلق به کیی ؟"

"بله.من متعلق به شما ام."

"پسر خوب:)"

هیونجین به آرومی پوزیشن خودشو با فلیکس تنظیم کرد و به این فکر میکرد که پسر بیچاره فردا اصلا نمیتونه راه بره.هیونجین با دقت وارد فلیکس شد و فلیکس که داشت یعی میکرد با سایز هیونجین خودشو وقف بده ناله ی نامفهمومی کرد.

لازم نبود فلیکس حتما ببینه تا بفهمه سایز هیونجین از مقدار نورمال بزرگتر بود‌.

"فاک"هیونجین ناله آرومی کرد و آرومی شروع کرد تو فلیکس تکون خوردن و داشت با تمام وجود با خودش میجنگید خودشو نکوبه توش چون میدونست که بار اول فلیکسه.
هیونجین طوری نبود که اینجوری ملاحظه کسیو بکنه ولی خب احساس گناه میکرد که داره از پسر بیچاره اینجوری استفاده میکنه حتی اگر هم کاملا توافقی باشه.

هر ناله ای که لب های فلیکسو ترک میکرد هیونجین به عنوان یه نشونه استفاده میکرد که سرعتشو بیشتر کنه.فلیکس باید اعتراف میکرد که قبلا چند باری سعی کرده بود خودشو انگشت کنه ولی واقعیش یه حس دگ داشت کلا. فلیکس حس خفگی بهش دست داد وقتی هیونجین دوباره به همون نقطه حساسش ضربه زد.لذتش داشت به کل بدن فلیکس لرزه مینداخت و حس کرد که یه قطره اشک دیگ چشماشو ترک کرد.
هنوز هم کمی دردناک بود ولی شهوتی که حس میکرد خیلی قوی تر از درد بود و داشت همه حواسشو به کنترل میگرفت.

EROS | HYUNLIXDonde viven las historias. Descúbrelo ahora