part19 🔪

761 99 26
                                    

قسمت نوزدهم

- اینجا چه خبر شده؟

تهیونگ بود که داشت متعجب از جیمین و کوک که جلوی در اتاق استراحت پخش زمین شده بودن این سوال رو می پرسید:

-اون دزده اینجا بود همونی که هر سری دنبالت میکنه.

جیمین رو به عقب هول داد و عصبی داد زد:

-تقریبا اون هرزه رو گرفته بودم اما اون احمق جلومو گرفت .

تهیونگ گیج به کوک نگاه کرد:

-چی! چرا باید جلوتو بگیره.

جیمین هم بالاخره شروع به حرف زدن کرد:

-اون توهم زده مگه میشه اونی که سه جون رو تهدید می کنه یه زن باشه ، اون دختر بیچاره فقط یکی خدماتی های اینجا بود که من داشتم جلوتو می گرفتم بهش صدمه نزنی.

تهیونگ برگشت سمت کوک:

-دختر ؟ شما دوتا چه چرتی دارین میگین !؟

اما اون بلند زد زیر خنده:

-منو چی فرض کردی پارک؟ به نظرت گوشام درازه؟ من میدونم چی دیدم و میدونمم که تو قطعا باهاش یه رابطه ای داری حتی اونروز که به سه جون حمله کردنم میدونستم تقصیر تواِ.

جیمین در مقابل نیشخندی زد و با لحن تحقیر آمیزی گفت:

- معشوقه حتمی عقلتو از دست دادی؟ این چرت و پرتا...

قبل از اینکه بتونه جمله اشو تموم کنه سیلی محکمی که به

گونه ی سمت راست صورتش خورد ساکتش کرد و جمله اش روی هوا ول شد.

تهیونگ که سیلی رو به اون زده بود با چشم های خشمگین و قرمزش به اون خیره موند و صورت سرخشو توی دستش گرفت و فکشو فشار داد:

-یادم نمیاد اجازه داده باشم باهاش اینطور حرف بزنی.

چشم های جیمین پر از اشک شد و سعی کرد خودشو از دست تهیونگ رها کنه:

-چرت و پرت؛ معشوقه؟ فکر کردی داری با کی حرف میزنی پارک ؟..

داد زد:

- هــــا.

کوک شوکه سعی کرد دخالت کنه، اصلا توقع نداشت تهیونگ انقدر از رفتار جیمین عصبی بشه:

-هی..هی سه جونی ، سه جونااا وقتشه ولش کنی ..تو که نمیخوای بکشیش ولش کن.

چشم های عصبی تهیونگ تنگ شد و بعداز چند لحظه مکث چونه ی جیمین رو رها کرد و اونو به عقب هول داد:
-نه اما دفعه ی بعدی که باهات اینطور حرف بزنه حتمی میکشمش.

نفسی کشید و ادامه داد:

-از جلوی چشمام گم نشو نسناس.

-نه نمیتونی اینجوری ولش کنی بره من مطمئنم اون جاسوسه.

 hypophrenia Where stories live. Discover now