♡ part 12 ♡

278 73 26
                                    

سلام بفرمایین

♡♡♡♡♡

جان همراه با نامزدش وارد خونشون شد

خدمتکارهایی که دم در ایستاده بودن بهشون خوش امد گفتن و به سمت سالن هدایتشون کردن

جان دستشو توی بازوی الفاش انداخته بود و همراهش راه میرفت

از بین بقیه ی مهمونا اولین کسی بودن که رسیده بودن

خانم و اقای شیائو که هردو الفا بودن ایستادن و با لبخند از سایمون استقبال کردن

سایمون:حالتون چطوره؟

جان با صدای ارومی سلام کرد

خانم و اقای شیائو اهمیتی بهش ندادن و مشغول احوال پرسی با گونگ جون بودن

جان پوفی کرد و منتظر ایستاد

وقتی بالاخره همشون ساکت شدن جان بار دیگه گفت:سلام

اقای شیائو نگاهی بهش انداخت و گفت:منتظر چی هستی؟همسرت رو هدایت کن تا بشینه

خانم شیائو با صدای ارومی جواب سلامشو داد و برگشت سرجاش نشست

جان به این رفتارهاشون عادت داشت...

با لبخند به گونگ جون گفت:بشینیم؟

گونگ جون همراه جان روی مبل های سلطنتی که دسته های طلایی و طرح های نقاشی شده گرون قیمتی داشت نشستن

خدمتکارها براشون قهوه اوردن

گونگ جون:این روزها سهام کمپانی درحال افزایشه...وقتی بیزنس رو بلد باشی بزودی ثروتمند میشی

اقای شیائو قهوشو سرکشیدو با لبخند گفت:درسته...

حرفای حوصله سربرشون راجب کار شروع شده بود و جان قهوشو برداشت تا بنوشه و حوصلش سرنره

.....

ییبو سر کارمندا داد میزد:پس چه غلطی کردین؟مگه امروز قرار نبود امادش کنین؟

کارمندا کلافه به همدیگه نگاه میکردن

حتی اگه کاراشونو درست انجام میدادن بازم ییبو بهونه ای برای داد و بیداد پیدا میکرد

ییبو:فردا کنفرانس داریم اگه تا فردا امادشون نکنین من...

منشی با لحن نرمی گفت:اقای رئیس البته که تافردا اماده میشن خودتونو نگران نکنید

کارمند دیگه ای یه قهوه اماده به سمت میز ییبو اورد و روش گذاشت

با لبخند مصنوعی گفت:رئیس فعلا اینو بنوشید تا اروم بشید

ییبو نگاهی به قهوه انداخت و دادش بلند شد

بلند گفت:قهوه داغ اوردی؟گرمه...من اینو چطوری بخورم؟

کارمند سریع تعظیمی کردو گفت:عوضش میکنم عوضش میکنم

ییبو:نمیخواد فقط برو بیرون

YOU'RE NOT MINEWhere stories live. Discover now