Part 15

131 21 15
                                        

تیشرتش رو در آورد و کمر شلوارش رو خیلی کم پایین کشید تاجایی که فقط کش باکسرش مشخص باشه . کف هر دو دستش رو کنار ساعد های جیمین که نگاه به عقب مینداخت تا تهیونگ رو ببینه ، روی تخت گذاشت . زانو بین رون های اون برده بود و حین اینکه بالا تنه اش رو به جلو حرکت میداد تا روی تن پسرش بره ، لگنش رو به باسن جیمین چسبوند و عکس العمل اون رو با فشرده شدن شکمش به تخت گرفت . عضو سخت شده اش رو بین لپ های باسن اون از روی پارچه ی شلوار جا داد و با بوسه ای پشت گردنش لگنش رو دورانی و نرم تکون داد .

- بذار با دهنم برات انجامش بدم ...

جیمین درحالی که نیمی از صورتش به بالش فشرده شده بود و از بوسه های تهیونگ به گوش و گردنش چشم بسته بود گفت و سخت فشرده شدن باسنش رو حس کرد و لب گزید .

میدونست نزدیکی الانش فقط با درد همراهه و در عین حال نمیخواست که تهیونگ بعد از این مدت طولانی لمس نشدن دردی رو متحمل شه . جیمین سعی میکرد لگنش رو از تشک فاصله بده ولی هنوز ضعیف بود و نمیتونست . تهیونگ کتفش رو آروم گاز گرفت و جیمین از سختیه تهیونگ روی باسنش ناله ای بیرون فرستاد.

- میخوای ببوسمت ؟

بیشتر سرش رو کج کرد و به لب های تهیونگ که حالا سرش رو بغل بازوی جیمین نگه داشته بود نگاه کرد .

- میخوام ...

تهیونگ نیشخندی زد و وقتی کاملا از جیمین فاصله میگرفت و وزنش رو از روش برمیداشت گفت : باید اول به این پایین رسیدگی کنم ، خیلی منتظرش گذاشتم ...

جیمین کمی نیم خیز شد و سینه از تخت کند و به آرنج هاش تکیه زد و پاهاش رو از زانو به عقب خم کرد ، به تهیونگ که در حال در آوردن با صبر و حوصله ی شلوار و باکسرش بود چشم دوخت .

لبخندی روی لبش داشت و نگاهش از لگن تهیونگ برداشته نمیشد، دوست نداشت اون سایز هیچ وقت براش عادی شه ...

- میخوام تو دهنم حسش کنم ...

لب گزید و روی تخت غلت کوتاهی زد و به تهیونگ که روی تخت برمیگشت نگاه داد و دست به عضو نرمش رسوند .

تهیونگ با فشردن زانوهاش روی تشک روبروی پاهای اون قرار گرفت و به لبخندش نیشخندی تحویل داد و با فشار کم دستش بغل رون جیمین گفت : بهت گفتم میتونی تکون بخوری ؟

لبخند جیمین حین اینکه دوباره شکمش به تشک برخورد میکرد محو شد و دست برای جلو گیری از نزدیک شدن تهیونگ عقب برد .

- چکار میکنی ؟ من تازه ...

دستش توسط دست بزرگ تهیونگ گرفته و روی تشک کنار صورتش پین شد . تهیونگ به یکباره روش خم شد و زانو بغل رون های بهم فشرده شده اش محکم کرد .

Black bird (Vmin)Where stories live. Discover now