Part 11

69 10 0
                                    


چشم هاش رو به آرومی باز کرد و با لبخند شیرینِ تهیونگ مواجه شد . چند دقیقه ای میشد که با حس نوازش موهاش بیدار شده بود . آهسته غلت زد و خودش رو به تن اون فشرد و با صدای دورگه از خواب گفت : بذار بخوابم ...

پا بین پاهای تهیونگ فرستاد و سرش رو روی سینه اش گذاشت و صداش نزدیک به گوش خودش شنید .

- صبح بخیر پسر قشنگم ...

بوسه ای روی موهای جیمین گذاشت و بازوی لختش رو نوازش کرد. جیمین با چشم بسته در جواب گفت : ساعت چنده ؟

- 10

جیمین سرش رو بالا گرفت و با چشم های هنوز بسته اش گفت : نباید میرفتی ؟

تهیونگ بوسه ی شیرینی روی پیشونیش گذاشت و به نرمی جواب داد : باید میرفتم ولی نتونستم از تو دل بکنم .

جیمین با لبخندی که واقعی بود سرش رو روی سینه ی محکم اون برگردوند و خودش رو تو آغوشش جا کرد . موبایل تهیونگ روی پاتختی برای دومین بار زنگ خورد و اون با نگاهی روی صفحه وقتی جیمین برای راحتیش سرش رو از روی سینه اش بلند کرد ، موبایلش رو برداشت و تماس رو جواب داد .

- الو ...

انگشت بین موهای جیمین برد و نرم حرکت داد .

- نه هنوز .

بعد از ثانیه ای طولانی چین کمرنگی بین ابروهاش نشست و در جواب گفت : فردا تو جلسه باهاشون مطرحش میکنیم .

جیمین دست روی دست ثابت مونده اش گذاشت و کمی فشرد و تهیونگ به آرومی پوست سرش رو ماساژ داد .

- جوابش باید امروز برسه دستمون . برای حکم بعدی هم موافقت اعلام شده .

سکوتش طولانی شد و رفته رفته لبخند به لبش برگشت . با تن صدای پایین تر گفت : خوبه حالش ، همینجاست ...

جیمین سر بالا آورد و نگاهی به زیر فک تهیونگ انداخت و اون با اخمی مصنوعی ادامه داد : زیاد حرف میزنی ، قطع میکنم ...

موبایل رو با خنده ای کوتاه روی پاتختی برگردوند و به جیمین که ازش کمی فاصله گرفت نگاه انداخت . جیمین کش و قوسی به تنش داد و با حرکتی توی عرض تخت چرخید ، وقتی پاش رو روی سینه ی تهیونگ گذاشت بالش رو توی بغلش گرفت و سرش رو بهش فشرد .

- نمیخوام بیدار شم ...

- هفته ی سختی داشتی ؟

- اوهوم ...

با سر تایید داد و حرکت دیگه ای کرد و اینبار خلاف جهت قبل چرخید و دوباره سرش رو رو سینه ی تهیونگ گذاشت و باز هم پا بین پاهای اون برد .

Black bird (Vmin)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora