خوب میخوایم شروع کنیم اماده ایی این شما و اینم جونگکوک شی
مصاحبه گر:انیو جونگکوک شی بفرمایید
جونگکوک:انیو ممنون که مارو حمایت میکنید
مصاحبه گر:میشه یکم از داستان بگید
جونگکوک:درسته نویسنده اولین بارشه ولی من بهش اعتماد دارم که همه چیز خوب پیش میبره این داستان از نظر شما شاید باحال نباشه ولی من حس میکنم نویسنده از ته دلش مینویسه برامون
مصاحبه گر:پس شما ایمان دارید که خوب پیش میره؟
جونگکوک:درسته قرار توی داستان خیلی سختی بکشم از اولش معلوم بود ولی خوب این سختی برای نجات تهیونگ چرا که نه
مصاحبه گر:اوه پس به خاطره تهیونگ شی معلومه علاقه زیادی بهشون دارید
جونگکوک:البته علاقه فراتر
مصاحبه گر:خوب بریم بخش بعدی تهیونگ شی خیلی خوش اومدین
تهیونگ:انیو...واو بعداز 11 پارت بالاخره
مصاحبه گر:شما تو داستان با اینجا فرق دارید تهیونگ شی
تهیونگ:معلومه من اینجا خودمم اونجا خود دیگم
مصاحبه گر:عالیه بریم سر اصل مطلب میشه بگید قرار چه اتفاقی تو پارتای دیگه بیوفته
تهیونگ:از من نخواین بگم چون خودمم هیجان دارم مثل اینکه نویسنده کلی سوپرایز داره و اینکه من از تیزر خوشم میاد یونو
مصاحبه گر:اوه ما هم هیجان زده شدیم درباره علاقتون به جونگکوک شی؟
تهیونگ:خوب ما چه توی داستان چه بیرون از داستان بهم علاقه داریم و لازم نیست پنهونش کنیم پس بدونید ما همیشه به این رابطه ادامه میدیم درسته کلی سختی میکشیم ولی کم نمیاریم
مصاحبه گر:وای چه رمانتیک ممنونم از هردوی شما امیدوارم توی پارتای بعد با سوپرایز مواجه بشیم
VOCÊ ESTÁ LENDO
Delona Hotel
Contoبرام سواله انسانها چجور عاشق میشن؟ارواح ها هم عاشق میشن؟ سوالای تو خالی صدبار پرسیدم +از من چی میخوای؟ _خودتو میخوام باورش براش سخت بود اون ادم سنگ دل میخوادش تحملش تموم شد نزدیک رفت جوری که 5 میلی متر فاصله داشتن +تو کی هستی؟ _من همونیم که پدر...