༺لطفاً کمکش کن༻
_______پشت دستش رو بوسید و لبخندی زد.
_ با دکتر حرف زدم، گفت فردا مرخصت میکنن. دیگه میریم خونهی خودمون عزیزم، یه کوچولوی دیگه طاقت بیاری تمومه.
تهیونگ لبخند محوی زد و سرشو تکون داد.
به چشمهای سرخ و موهای ژولیده و بهم ریختهاش که مشخص بود بیشتر از یکروزه حتی مرد کوچکتر کش موهاش رو باز نکرده، نگاه کرد... چی به سر خودشون آورده بود؟
چی به سر جونگکوک مظلومش آورده بود؟عذابوجدان و احساس گناه، پررنگترین حسهایی بودن که تهیونگ یکآن تمامی اونها رو با تمام وجود، میچشید.
_ خم شو موهات رو بازم ببندم برات.
جونگکوک با لبخند دندون نمایی، پایین تخت زانو زد تا سرش به دستهای مرد بزرگتر برسه.
_ نمیخواستم شلخته بهنظر برسم؛ ولی وقتی هیونگ گفت به هوش اومدی، فقط متوجهی این شدم که رسیدم بیمارستان...
تهیونگ کش مو رو دور مچش انداخت و موهای مشکی و بلندی که عاشقشون بود رو با انگشتاش آهسته چنگ زد و با لبخند شانه کرد.
_ کوتاهشون نکن هیچوقت. باشه؟
جونگکوک از زیر چشم، نگاهی به قهوهایِ نگاه همسرش کرد و در دل آهی کشید.
_ هرچی تو بگی، اصلاً اینقدر بلند میکنم که بعدش ببافیشون، خوبه؟
خندهی مرد بزرگتر، لبخندی روی لبش نشوند و چشمهاش رو بست تا از لمس انگشتهای کشیده و بلندی که روی موهاش میرقصیدن، لذت ببره.
تهیونگ آهسته، جوری که عروسک مورد علاقهاش رو مقابلش قراردادن، موهاش رو با دستش شانه میکرد. همهشون رو جمع کرد و کش دور دستش رو بعد از چنددور، به موهاش بست و بعد از اتمام کارش لبخندی زد.
جونگکوک دستی به دماسبی کوچیکش کشید و با لبخند پشت دستشو بوسید.
_ ممنونم سرورم.
تهیونگ لبخندی زد؛ اما با سرفهای که کرد، چهرهاش جمع شد و پیدرپی سرفه کرد.
جونگکوک سریعاً بلند شد لیوان آبی برداشت و کنارش نشست.
_ یکم از این بخور.
تهیونگ با کمک جونگکوک نیمخیز شد و از آب نوشید.
با احساس کافیبودن، سرشو کج کرد و جونگکوک لیوان رو روی میز گذاشت.پسر کوچکتر، نگاهی به چشمهای بستهی همسرش کرد و ملحفه کرمرنگ رو روی تنش صاف کرد.
نمیدونست باید جریان عمل و پدرش رو بهش بگه یا نه... و حقیقتاً از واکنشش میترسید!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
✻Ferita🥀❊
Romantizm[کاملشده] «میگم... اگه دکتر باهاش حرف بزنه، شاید قبول کنـ...» با صدای برخورد محکم بشقاب و تکون خوردن شدید میز، توی جاش پرید و با شنیدن فریاد مرد چشمهاشو بست. «ساکت شو جونگکوک، گفتم نمیخوام! دهنتو ببند!» هول محکمی به میز داد و با قدمهای بلند...