آرامش تنها چیزی بود که هیچوقت بهش نمیرسیدن. مثل یک آرزوی محال..حالا هرچقدرم هم که برادرهای .
جئون بخوان زندگیشون رو تغییر بدن. گذشته همیشه در حال شکارشون بود.
برای همین جفت تاریخیشون رو براشون فرستاد. کیم تهیونگ!
و حالا اونا یه بازی رو شروع کردن..یه...
خب.. از اونجایی که بهشت پشت چشمانت داره تموم میشه گفتم این فیک رو جایگزینش کنم براتون. بله..
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
نام:کیم تهیونگ سن:17 رده:امگای سلطنتی شغل:کارمند ساده کافه شرکت BLk هیچکدوم از اعضای خانواده اش رو به یاد نداره. توی سیزده سالگی از پرورشگاه فرار کرده. توی یه روز برفی اون رو جلوی پرورشگاه رها کردن و کسی نمیدونه خانواده اش کین
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
نام:جئون جونگ کوک سن:27 رده:آلفای خون خالص شغل:مدیر شرکت دوستی نداره..به شدت عصبی و اخمو. هیچوقت پارتنری نداشته و نمیخواد داشته باشه. تنها دوستش برادر دوقلوشه
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
نام:جئون جانگ کوک سن:27 رده:آلفای خون خالص شغل:فرمانده ارتش مادر براش معنایی نداره چون تو بچگی ترکشون کرده. پدرشون سیاست مداره... و برخلاف جونگ کوک که هنوز مادرشون رو دوست داره اون ازش تنفر داره ولی همه جوره پدرش رو تحسین میکنه. برخلاف بقیه سیاست مدار ها پدرش زندگی اونها رو تلخ نکرده بود. به دختر بازی معروفه
____
خب گایز..اینم از معرفی شخصیت ها.. هرچند کونم نمیکشه بقیه رو معرفی کنم بعدا تو داستان آشنا میشید. بریم سر داستان. و داستان از این قراره که تهیونگ جفتاش رو نمیخواد. و همه جوره ازشون فراریه. ولی آخرش آیا میتونه از دستشون فرار کنه یا نه؟