با ایستادن لیموزین مشکی رنگ همیشگی همه ی اعضا داخل مدرسه گرند هول از حرکت ایستادن میدونستن جئون جونگکوک دوباره امد که مدرسه را گردو خاک کنه!...
همگی عقب گرد کردن تا توی سالن ورودی مدرسه به صف بشن تا بهش ادای احترام کنن!.
در لیموزین باز شد و جونگکوک ازش پیاده شد مثل همیشه جذاب و با اقتدار راه میرفت و نفس همه دخترا و شاید پسرا بریده میشد! ارزوی هر دختری بود که فقط یک شب!فقط یک شب لعنتی هات باش بگذرونن! هدفنش از گوشش در اورد و توی کولش گذاشت و مثل ایدل هایی که وارد فرش قرمز میشن وارد سالن شد و گذاشت همه کسانی که بصف شدن براش بهش زل بزنن!هر چی نباشه اون پسر محبوب دو ساله این مدرسه بود!....
داشت از این قدرتی که توی مدرسه داره و این رسمی که خودش از سال اولی که امد رسمش کرد لذت میبرد کهه..........
*شتلق!!!!!!
به جیمین برخورد کرد و ناگهان بطور خودکار دستش دور بازوی جیمین گره خورد!........
اخمی کرد اما ناگهان متوجه فاصله کم بینشون شد حالا که از نزدیک میدید ،به زیبایی هایی که این پسر داشت پی میبرد مخصوصا لباش! اما با حرفی که زد از جوی که توش بود در امد
ج.ن: اخخخ سرمم ته درست جلوت ببین خوردم به دیوار!
و همین شروع کننده دعوای اون ها شد ......
جونگکوک باورش نمیشد جیمین انقدر جرئت داشته باشه که بیاد تو سینش و از خودش و دوستاش دفاع کنه! شاید زود این جوجه طلایی قضاوت کرده بود شاید ظاهر کیوتی داشت اما!باطنش یک گرگ درنده بود! شایدم چون مثل خودش بودبرای همین ازش خوشش امده بود؟!.....
بعد رفتن جیمین و دوستش ته، جونگکوک اخمی کرد و عصبی داد زد:به چی زل زدین بی عرضه هاا جمع کنید برید کلاساتوننننن~~~~~.......
با دادی که کشید همه هل کرده پراکنده شدن و رفتن و مدام پشت سر جونگکوک و اون پسر جدیدی که هیچ کس هنوز باهاش اشنا نشده بود حرف میزدن!....
.........
جونگکوک چشمی چرخوند راهش به سمت کلاسش کج کرد، هیچی بدتر این نبود که صبحت با ضد حال از کسی که جدیدا ازش خوشت امد شروع بشه!
درحال راه رفتن بود که دستی روی شونش نشست!برگشت و نگاه کرد که دید دو یار همیشگیش جین و نامجون بودن.
ج.ک: هیونگ!
نامجون لبخند ملیحی زد و گفت: عجب صبحی پسر روز اولی دوباره گردخاک کردیا!!!
جین به تایید حرف دوست پسرش گفت: راست میگه ولی این دفعه یکم متفاوت تر!اون پسره کی بود؟!......
جونگکوک که با حرف هیونگ هاش آهی کشید گفت:اهه .......داستانش طولانیه وقتی رفتم یونیفرمم بگیرم اولین بار دیدمش ظاهرا اسمش جیمین! دوست ته و اون شییر برنج! .
با این حرفش نامجون ابرویی بالا انداخت گفت: چی؟! دوست یونگیه؟!!
ج.ی:شایدم دوست پسرش!
ج.ک: یاااا!!!
ج.ی: چی خوب یادت نیس دوسال پیشو؟!نگو که دوباره قرار همون اتفاقا بیوفته!
حالا هر سه به چارچوب در کلاس رسیده بودن و جونگکوک عصبی چشمی چرخوند گفت: دوست پسرش؟!این شیر برنج بیشتر شبیه اربابش شده!
ن.ج: در هر حال لطفا کاری نکن این سال اخرت به فنا بره! جین با این حرف دوست پسرش گفت: کیه که گوش بده!راستی دیشب بعد اینکه از پیش ما رفتی چی شد؟!
جونگکوک عصبی خندید گفت: دیشب؟!عالی بوددد!یه چک جانانه!و دوباره خوابیدن رو همون کاناپه خشک!
ن.ج: تو دوباره حموم نرفته رفتی خوابیدی!اه حالا میفهمم خاله لیلی چقدر از دستت حرص میخوره!
جونگکوک پوکر جواب داد:یااااا شما دیگه ضد حال ندین!
با این حرفش ناگهان جیمین و ته مثل پیام بازرگانی از جلوشون رد شدن و جیمین زیر لفظی گفت: بعضیا انقدر گندن که هیکلشون کل در گرفته که خودشون جمع نمیکنن!.....
این گفت وبا ته رفت تو کلاس!
با این حرفش جونگکوک شوکه و عصبی داد زد:این الان چی گفتتت؟!!!....
جین با دست به پیشونیش زد گفت: اخ خدا دوباره مدرسه شروع شد!.
......
*فلش بک چند مین قبل....
همینطور که نفس نفس زنان دست ته میکشید توی راه روی خلوت پیچید و ایستاد و دستش به دیوار زد پشت سرش دید تا مطمئن بشه جونگکوک تعقیبش نمیکنه!
ج.ن: ههههه.....هههههه.هههههه......
ت.گ: یا جیمین دستم مثل ادامس کش امد !
جیمین که تازه فهمید توی مدت دویدنشون مچ دست ته را محکم گرفته بود!.....
ت.گ: اخ دستم!
ج.ن: تو خوبی ببینم مچت؟!
ت.گ: من خوبم جیمینا! ولی عجب بحثی بودا!
ج.ن: اگر جدی جدی بلایی سرم بیاره چی؟!
ته که انتظارش نداشت جیمین همچین حرفی بزنه مخصوصا با اون جنمی که چند مین پیش نشون داده بود ابرویی بالا انداخت گفت: جیمینا خل شدی؟!پس کو اون همه جنم که ازت دیدم؟! مگه جونگکوک کیه که بخواد بلایی سرت بیاره!؟
جیمین که حالا ارومتر شده بود نفس عمیقی کشید گفت:خوبببب......تو گفتی همه ازش حساب میبرن!
ته با این حرفش تک خنده ای کرد گفت: جیمینا عزیزم درسته گفتم همه ازش حساب میبرن ولی نه همه؟!
جیمین گیج نگاهش کرد گفت: یعنی چی؟!
ت.گ: یادت رفت ما مین سانگ داریم مدیر مدرسه!عمو یونگی!
جیمین که با این حرف ته دوباره انرژی گرفت لبخند خبیثی زد گفت:ته اماده یه سال جدید با بهترین و وفادار ترین دوستت هستی؟!
تهیونگ که این حجم انرژی جیمین دید لبخندی زد و دستی روی شونش گذاشت گفت: معلومه اره!
و حالا هر دو بدون هیچ دلهوره ای نزدیک کلاس مدنظرشون شدن انگار با خشاب پر به جنگ با جونگکوک میرفتن!فارغ از اینکه جیمین نمیدونست جونگکوک تا چه حد میتونه لجباز باشه!؟!!!؟؟؟؟.......
YOU ARE READING
𝓼𝓸𝓾𝓵𝓵𝓮𝓼𝓼 𝓵𝓸𝓿𝓮
Teen Fiction(قلبی که بی روح باشه نمیتونه عاشق باشه)... Gunra:school life,drama,smut,angest,daily life, couple:kookmin,yoonmin,soop,namjin sub:🔞 ژانر:اسکول لایف،درام،اسمات،انگست،دیلی لایف کاپل اصلی :کوکمین کاپل فرعی: یونمین،سپ،نامجین ساب:🔞 ...