عصبی بود! درواقع جوشششش اورده بود!اون فرار کرد که به ازادی برسه!نه اینکه دوباره یه احمق پیداش بشه و بخواد اذیتش کنه!،اونم اینطوری!.
جیمین که بشدت عصبی بود ،مخصوصا با این حرف جونگکوک به حد جنون رسیده بود، سریع از روی سینک پرید پایین و هر چه توان داشت جمع کرد و قدمی بلندی برداشت تا سریع تر به جونگکوک برسه و یقش بگیره، اماااااا..........
چشمتون زور بد نبینه !،از اونجایی که جیمین فقط روی حمله کردن به جونگکوک تمرکز کرده بود ، و داشت میرفت که یه مشت جانانه حوالش کنه، متاسفانه تابلو جلو ورودی سرویس چک نکرد که سرامیک لیز و ته خورده است ، و نباید تا مدتی از سرویس استفاده بشه!.
اماجیمین حالا داخل بود و جونگکوک هم همین طور و جیمین حین قدم برداشتن های بلندش، پای جلوش لیز خورد و رسما ۱۸۰زد ، و محکم خورد زمین جوری که صدای برخورد بوتش روی زمین تو سرویس اکو شد، و به احتمال خیلی زیاد دوباره شلوارش جر خورد بود!.
و همین باعث خنده جونگکوک شد ، نه از تمسخر ،بلکه از کیوت بودن او پسر!،خودشم نمیدونست چرا اما حس میکرد چهره اون پسر مو طلایی حین دعوا و عصبانیت خیلی کیوت میشه!.
جونگکوک که سعی میکرد لبخندش رو کنترل کنه ، به موقعیتجیمیننگاهی انداخت، ظاهرا نمیخواست بهش نگاه کنه و همونطور که پخش زمین شده بود به سرامیک ها نگاه میکرد!.
پس خودش خم شد و در گوش جیمین زمزمه کرد: اااییگووو! تو که دوباره بهکراش من اسیب زدی که!نمیگی دردش میاد!.
خودش هم از این جمله بندیش خندش گرفته بود، اما حس میکرد لجبازی و دعوا با این پسر خیلی جذاب تراز هرچیزیه که فکرش میکرد باشه!.
این گفت و بدون مقدمه زد بیرون! اصلا یادش رفت که امده بود صورت پر ازعرقش بشوره و بره!......
جیمین که همچنان حس میکرد ،های نفس جونگکوک کنار گوشش وصدای اون توی گوشش اکو میشه ، بینیش باد کرد و صورتش رسما گوجه شده بود! دقیقا نمیدونست عصبانیتش چطور خالی کنه،اماده انفجار کامل بود که تهیونگ ازخدا بی خبر ناگهان در سرویس باز کرد امد تو!.
ت.گ: شتتتتت!جیمین! ژیمناستیک کارمیکنی؟!عجب ۱۸۰؟!
جیمین که هنوز عصبی بود و کسی جز ته اون لحظه کنارش نبود که عصبانیتش سرش خالی کنه بلند شد و دادزد: تهیوننننننننگگگگگگگگ!میمردی زود تر بگی سرامیک های اینجا لیزن!؟
تهیونگ که از این داد جیمین دوباره ترسیده بود چند قدم عقب رفتگفت: یااااا!به من چه!؟ تابلو به این بزرگی جلو درش هست ندیدی؟!
جیمین که دید دلیل درستیه، اهی کشید و به تهیونگ نزدیک شد: هی!ته ته من ببخش دست خودم نبود، این جئون امروز اعصابم بهم ریخت اصلا نفهمیدم امروز چطوری گذشت!
تهیونگ زیر لب گفت: از این به بعد هم نمیفهمی!
جیمین که حس کرد ته چیزی گفته باشه اخمی کرد گفت: چیزی گفتی؟!
تهیونگ بحث عوض کرد گفت: نه نه! راستی جئون تو سرویس چی کار داشت؟!
جیمین دوباره با امدن اسم جونگکوک اخم کرد داد زد: اسممم اون روانی روجلو من نمیاریاا ببین چه بلایی سرم اورده!
و پشتش به تهیونگ کرد و تهیونگ با دیدن موقعیت شلوار جیمین پقی زد زیر خنده گفت: وای خدا شلوارت مثل سیب گاز زده شده! و البته بوتت تو دیدتر شده!
و دوباره خندید!.........
و همین باعث اکو شدن صدای خنده ته ته توی سرویس میشد و ۱۰۰البته باعث عصبانیت دوچندان جیمین میشد!.
جیمین که همچنان اتیش خشمش درحال فوران بود، درحالی که چشمی چرخوند، بینی بادکردش رو رها کرد، و سعی کرد نفس های عمییییییققققی بکشه تا دوباره سر تهیونگ داد نزنه!.
تهیونگ که دید اصلا موقعیت خوبی برای شوخی نبوده! یواش یواش لبخندش به پوکر تبدیل شد و گفت: حالا چه غلطی بکنیم؟!نه من چیزی خوردم نه تو شلوارت درست شد! تا چند دقیقه دیگه هم یونگی میاد دنبالمون!با امدن اسم یونگی توسط ته ته ، ذهن جیمین تازه الارمی ایجاد کرد و باعث شوکه شدنش شد.
ج.ن: وایییییی خدااااا ، یونگی اگه بفهمه اون پسره از خود راضی چیکار کرده باهام خون به پا میکنه!.
تهیونگ هم که تازه فهمید چی گفت!، خودش هم درحالی که چشماش گشاد میشد گفت: شتت لعنت بهش!.
جیمین سریع یقیه تهیونگ گرفت گفت: من نمیدونم باید یه جوری از این سرویس فرار کنیم بدون دیده شدن! من باید پدر این جئون دربیارم ، اسمممم جیمین نیست اگر انتقامممم نگیرم!.
تهیونگ بیچاره که بین جیمین و یونگی وجونگکوگ گیر کرده بود نمیدونست دقیقا جیمین از کدوم مشکلش رها کنه! ترسیده پلکی زد وگفت: جیمینا از کی تا حالا انقدر انتقام جو شدی؟!.....
جیمین بی مقدمه گفت: از وقتیکه جز......
امد اسم نا پدریش بیاره که سریع ، حرفش رو خورد و سکوت کرد دوباره گفت: به جای این حرفا یههه کاری بکنننن!.
تهیونگ چند لحظه سکوت کرد ناگهان داد زد: فهمممممیدم!
جیمین چشمی چرخوند گفت: چی؟!
ت.گ: باید صبر کنیم تا زنگ بخوره و همه برن سر کلاس بعدی !
ج.ن: اون وقت یونگی میخوای چیکار کنی؟!
ته ته وقتی ایده ای داشت برای هر لحظش نقشه میکشید گفت: از اونجایی که هر کسی جدید میاد به این مدرسه، روز اول و البته ساعت اول میره دفتر برای تکمیل مدارکش پس همین بهونه میاریم!.
ج.ن: جدی؟!
ت.گ: ارهه تازه تو هم میتونی انتقامت بگیری!.
جیمین با امدن اسم انتقام نیشش باز شد و هر دو منتظر موندن تا همه بر سرکلاس!.
بعد از گذشت ۵دقیقه بالاخره زنگ خورده شد و سالن پر از هیاهو دوباره خلوت شد ، و در سرویس به ارومی باز شد و اولین سری که بیرون رفت سر تهیونگ بود تا موقعیت برسی کنه! .
بعد از امن بودن همچیز! به جیمین اشاره کرد که دنبالش بیاد.
ج.ن: هی؟!کجا میریم؟!.
ت.گ: درمانگاه!
ج.ن: چی؟!
یه جوری حرف میزدن انگار دزدن و دارن یواشکی توی خونه پرسه میزنن!.
ت.گ: تو دنبالم بیا میفهمی!
جیمین ناگهان ترمز کرد گفت: اگه نگی نمیام!
ت.گ: یااا خل شدی! الان یکی میبینتمون! .
ج.ن: تو بگو تا بیام!.
تهیونگ هوفی کشید گفت: خیله خوب، تو درمانگاه چند دست شلوار اضافه است! .
جیمین اخمی کرد گفت: تو از کجا میدونی!
ت.گ: بعدا بهت میگم حالا بیا تا بگم چطوری از اونفاکینگ جئون انتقام بگیری!، و مچ دست جیمین گرفت و اون کشان کشان به سمت درمانگاه برد!.
فارغ از این که ادلی همون دختر موخرمایی، به قول تهیونگ فضول از انتهایه سالن داشت اونا را میدین، و این اصلا خوب نبود!.
YOU ARE READING
𝓼𝓸𝓾𝓵𝓵𝓮𝓼𝓼 𝓵𝓸𝓿𝓮
Teen Fiction(قلبی که بی روح باشه نمیتونه عاشق باشه)... Gunra:school life,drama,smut,angest,daily life, couple:kookmin,yoonmin,soop,namjin sub:🔞 ژانر:اسکول لایف،درام،اسمات،انگست،دیلی لایف کاپل اصلی :کوکمین کاپل فرعی: یونمین،سپ،نامجین ساب:🔞 ...