همه جا ساکت بود ، و دلیلش هم تایم کلاسی بود که باعث میشد سالن های راه رو گرند هول کاملا غرق در سکوت باشه!.
اما دو نفرمثل افرادی که تازه دزد شده باشن!پاورچین پاورچین به سمت درمانگاه میرفتن، و اونا کسی نبودن جز تهیونگ خوش خیال!و پارک جیمین مضطرب !.
جیمین که هریک ثانیه یک بار سرش کامل میچرخوند و راه رو دید میزد تا ببینه کسی هست یا نه؟! اروم زمزمه کرد:تهه معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟!چرا انقدرطول کشید تا برسیم!اگه زنگ بخوره و همه بیان بیرون هر دو مون نابودیم!
تهیونگ که بالاخره به در درمانگاه نزدیک شده بود گفت: نترس نمیخوره!
جیمین ابروی بالا انداخت و با تن صدای بلند تری گفت: پیشگویی چیزی هستی؟!!!
تهیونگ پوزخند زد گفت: شایدددد!
جیمین که اصلا حوصله مسخره بازی اون تو این وضعیت نداشت ، چشمی چرخوندگفت: تو که نمیخوای یونگی از این اتفاق با خبر بشه نه؟!
جیمین که ضاهرا میدونست اسلحش برای سر عقل اورد دوستش ،هیونگشون ، به تهیونگ نحیبی زد.
تهیونگ دست گیره در فشار داد گفت: نه بابا خبر دار نمیشه!
و سریع وارد شد و دست جیمین کشید و داخل درمانگاه برد.
فارغ از این که تهیونگ یادش باشه کل مدرسه دارای دوربین های فوق حساس !.
درحالی که جیمین حاج واج به درمانگاه لوکس مدرن نگاه میکرد که حتی از دستشوی هاشون هم تمیز تر و براق تر بود!تهیونگ با دقت به سمت کمد مد نظرش رفت و شلواری ازش بیرون کشید!.
جیمین که هنوز نفهمیده بود چرا باید تو درمانگاه شلوار یدک بزارن! سری کج کرد و گفت:ته نمیخوای برای این یه توضیحی بدی؟!
در حالی که به شلوار تو دست تهیونگ اشاره میکرد رو به تهیونگ گفت.
تهیونگ که میدونست اگر واقعیت بگه سرش از بدنش جدا میشه!، اب دهنش قورت داد و بهونه تراشی کرد!
ت.گ: خوووووبببب......این شلواراااااا!!!!!!اهان این شلوار از طرف خود مدرسه گذاشتن تو درمانگاه برای مواقع ضروری!.
جیمین که حس کرد تهیونگ کمی مضطرب شده چشماش ریز کرد گفت: مطمئنی؟!
تهیونگ درحالی که پشت گردنش با دستش خاروند گفت: ارهههه بابا مگه قرارچی باشه؟!.
جیمین که همچنان مشکوک نگاهش میکرد گفت: نمیدونم شاید این شلواری جونگکوک باشه و تو بخوای دروغ بگی هوم؟!.
تهیونگ که دید جیمین همچین حرفی زدچشماش چهار تا شد گفت: چی؟!نه نه برای چی؟!
و تودلش گفت: لعنتی جیمین جادوگر؟!.
جیمین شونه ای بالا انداخت پشت پرده رفت تا لباسش عوض کنه!.
همینطور که جیمین لباس عوض میکرد ، تهیونگ با لبخند شیطونی رو به دارو های مختلف تو باکس درمانگاه نگاه کرد وبلند گفت: جیمیناااا؟!
جیمین در حالی که پشت پرده بود و به شلوار گشاد توی پاش نگاه میکرد و مونده بود چیکارش کنه؟! گفت: چیه ته؟!
تهیونگ پوزخند بیشتر کرد گفت: یادت که نرفته قرار یه انتقام جانانه از اون جئون بگیریم دیگه نه؟!.
جیمین که سعی داشت دکمه شلوار تنگ تر کنه تا حداقل کمی اندازش بشه والا اینطوری تو تنش زارمیزد و بدتر اون باعث خنده عام و خاص میشد!
ج.ن: نه یادم نرفت، تو قرار بود پیشنهاد بدی!.
تهیونگ در حالی که شربت لاکتولوز از باکس بیرون میکشید گفت ، این پیشنهاد نیس رسما یه نقشه توپ برای جئون!
جیمین که با شنیدن این حرف ته مشتاق پرده رو کشید، به ناگه قیافه شیطون ته تبدیل به خنده اونم بلند بلند شد!.
و جیمین که با چشماش بهش اتیش و رعد وبرق پرت میکرد پوکر نگاهش میکرد.
ت.گ: وای خدا جیمینااا.....خخخخخ الان حس اینا رو داری که مثل جوجه توی پارچه های قطور دورش گم شده باشه!
و دوباره خندید!.
جیمین که همچنان پوکر بود با صدای عصبی گفت: تموم شد؟!
تهیونگ که حجم عصبانیتش دید رفته رفته خندش خورد گفت: طوری نیس یه چند روزبپوشش بعد که شلوارت درست شد اصلا بندازش دور!.
جیمین سری کج کرد گفت: بندازمش دور؟!مگه مال مدرسه نیست؟!
تهیونگ با تن پایین جوری که فقط خودش بفهمه گفت: نه مال جئون!
جیمین دوباره مشکوک نگاهش کرد گفت: ته جوابم بده؟!نکنه مال کسیه؟!
تهیونگ ترسیده سری تکون داد گفت: نهههه بابا!
جیمین که ظاهرا بیخیال شده بود به دست ته نگاه کرد گفت: این چیه تو دستت؟!نگفتی نقشه چیه؟!
تهیونگ که انگار با رسیدن به بحث مدنظرش دوباره پوزخندزد گفت: ایننن ! یه هدیه ناقابل ازطرف تو و من برای جئون جونگکوک!
جیمین که هنوزنفهمید منظورش چیه! ابرویی بالا انداخت گفت:درست حرف بزن ببینم!
ت.گ : بیا تو راه برات میگم!
و بی مقدمه دستش کشید و هر دوبا سرعت زیاد درمانگاه رو ترک کردن تا نقششون علیه جونگکوک اجرا کنن!، اما چشمتون روز بد نبینه!انگار اون روز همچی علیه جیمین بود! مدیر مدرسه در حالیکه بشدت عصبی بود بلند اسم تهیونگ، درحالی که داشت دوستش جیمین از درمانگاه درو میکرد، بلند فریاد زد!
مدیر:کییییییییییییییممممممممممم تهیونگگگگگگگگگگگگ~~~~~~~~~~~!
با طرز صدا زدن اقای مین سانگ ، تهیونگ به ناگهان ترمز کرد، شوکه ایستاد و جیمین هم سریع سرش برگردون و جفت چشم های درشت شده مدیر عصبی که پاکوبان به سمتشون میامد رو دید!
خیلییی خیلیییی اروم در گوش تهیونگ گفت:مگه نگفتی کسی خبر دار نمیشه ها؟!الان هر دو مون بفا میریم که!
تهیونگ در حالی که یه لبخند کاملا مسخره زد گفت: خوبببببب راستش الان یادم امد مدرسه دوربین داره!
جیمین که با این حرف تهیونگ دیگه رسما داشت رد میداد بلند داد زد :چییییییییی!؟
تهیونگ از ترس این که مین سانگ عصبی که داره تند و تند از انتهای سالن نزدیکشون میشه، بشنوه سریع دستش روی دهن جیمین گذاشت گفت: ششششش ساکت باش!.
جیمین هم در حالی که اخم کرد دست تهیونگ پس کشید گفت: ساکت باشم؟!تودوسال فاکی تو این مدرسه بودی و من احمق تازه امدم این جهنم دره!.....
ناگهان با یاداوری جایی که قبلا بود ، وجایی که الان هست مقایسه کرد،حرفش خورد .
اما به ثانیه نکشید که حرفش ادامه داد گفت: اما حالا میگی تازه یادت امد این خراب شده دوربین داره؟!.
تهیونگ که دید تو بد دردسریه سعی میکرد چند قدم عقب بره!از یه طرف مین سانگ قرار بود پدرش دربیاره و یونگی هم با چشماش خنجر پرت کنه، از یه طرف نمیدونست با دوست عصبیش چیکار کنه!.
ج.ن: اههه خدا من دیگه نمیکشم!وایی وایی مدیر عمو یونگیه!!!یونگی پارمون میکنه! همش تقصیر تو تهههه!
درحالی که جیمین عصبی داشت راه میرفت ، ناگهان مدیر سانگ بهشون رسید و با لحن کاملا عصبی در عین حال کنایه امیز گفت: واقعا جای رکرد داری کیم تهیونگ! قبلا دو روز بعد مدرسه شیطونی میکردی!الان شده روز اول مدرسه ؟!نکنه من چیزی بردم و خودم نمیدونم؟!
این لحن اصلا قابل شوخی نبود ، جوری که تهیونگ، با لبخند ژکند که سعی داشت مین سانگ اروم کنه ، و جیمینی که لبش رسما داشت ازاسترس با دندون هاش پاره میکرد!قرار بودروز اول مدرسه برن دفتر مدیر؟!
YOU ARE READING
𝓼𝓸𝓾𝓵𝓵𝓮𝓼𝓼 𝓵𝓸𝓿𝓮
Teen Fiction(قلبی که بی روح باشه نمیتونه عاشق باشه)... Gunra:school life,drama,smut,angest,daily life, couple:kookmin,yoonmin,soop,namjin sub:🔞 ژانر:اسکول لایف،درام،اسمات،انگست،دیلی لایف کاپل اصلی :کوکمین کاپل فرعی: یونمین،سپ،نامجین ساب:🔞 ...