Eps16

65 15 0
                                    

ترسناک بود بدتر از اون ناگهانی بود!.........
اخه کدوم ادم عاقلی خودش با دستای خودش میفرسته تو دفتر مدرسه که جیمین دومیش باشه؟!.ولی ظاهرا از بس شانس عالی داشت همه اتفاقات بد که برای دیگران یک در هزار اتفاق می افتاد برای اون می افتاد.
جیمین در حالی که استرس زیادی داشت و قلبش از تو سینش در حال کنده شدن بود ، با عصبانیت ناخون هاش میجوید و به بحث تهیونگ با مدیر گوش میداد، جیمین انقدر که نگران این بود که مبادا یونگی هیونگش اونا رو تو این موقعیت پیداکنن،نگران وضعیت الانش که توش گیر کرده بود نبود!.
سونگ در حالی که دور میزش میچرخید سعی داشت عصبانیتش کنترل کنه گفت: کیم تهیونگ خودت بگو این دفعه چه مجازاتی میخوای؟!
تهیونگ در حالی که اب دهنش صدا دار قورت میداد گفت: باور کنین فقط ما رفتیم یه شلوار برداریم، همیننن، این تقصیر اون پسره خر پول جئون که صبح با ما دعوا گرفت والا.......
تهیونگ داشت ادامه حرفش رومیزد که ناگهان سونگ وسط حرفش پرید و گفت: کیییییممممم تهیونگگگگ انقدر سعی نکن کار اشتباهت توجیح کنی ، گفتم جواب سوال من بده ، نه این که دوباره از اول توضیح بده چی شد!.
تهیونگ ناامید سرش انداخت پایین و سکوت کرد ، سونگ در ادامه گفت: اون شلواری که برداشتی بی اجازه بود، و صاحبش همونیه که میگی خر پول! و حالا شما بدجور توی دردسر افتادین!
جیمین با این حرف مدیر به ناگهان استرسش رو فراموش کرد و شکه و حراسان به تهیونگ و مدیر نگاه میکرد ، و با خودش گفت:چیییی؟!یعنی این شلواری که من پوشیدم مال اون عوضی بود! یعنی تهیونگ گولم زد؟!اخه برایه چی؟!........
جیمین که هنوز نمیدونست دلیل این کار تهیونگ چیه پلکی زد وخواست لب باز کنه که چیزی بگه که ناگهان در به طور عجیبی باز شد و یونگی عصبی توی چهار چوب در پدیدار شد!.
هر سه نفر حاظر در اتاق سری برگردوندن و به یونگی نگاه کردن ، جیمین در حالی که چشماش چهار تا شده بود ،تهیونگی که دوباره استرس گرفته بود و مدیری که میدونست این رفتار برادر زادش چه معنی میده!.
یونگی عصبی وارد اتاق شد و اولین چیزی که گفت اسم جیمین بود!
ی.گ: جیمین!
و عصبی کنار تهیونگ نشست و به طور خشم الودی بهش نگاه کرد ، مدیر درحالی که برادر زادش زیر نظر گرفته بود گفت: مین یونگی کی بهت اجازه داد بدون اجازه مدیر وارد دفترش بشی؟!‌
یونگی که اصلا تو اون شرایط اهمیتی به احترام گذاشتن نمیداد  رو به تهیونگ گفت: اون جئون باز چه غلطی کرده ته؟
ته امد لب باز کنه تا حرفی بزنه که ناگهان مدیر دو دستش روی میز کوبید ، جوری که تهیونگ و جیمین از حجم صداش کمی به عقب متمایل شدن ، مدیر عصبی داد زد: مین یونگی ، گوشت با من باشه! درست صحبت کن ، اینجا یه مکان عمومی و جایی برای اموزش!
یونگی پوزخندی زد و نگاهی به شلوار گشاد جیمین انداخت و یه تایه ابروش بالا انداخت ، خودش بدون حرف زدن از طرف تهیونگ فهمیده بود که چه اتفاقی افتاده ،لبخندی عصبی زد و روبه سونگ گفت: اون عوضی دوباره داره همون غلطای قبلش انجام میده ، و شما حتی یه تذکرم بهش نمیدین! اون شلوار جیمین رسما پاره کرده و این تهیونگ احمق از اون درمانگاه که شده اتاق اختصاصیه اون فاکر بوی شلوار کش رفتههههههه!
تهیونگ و جیمین به ناگهان شکه شدن ،چطور یونگی هیونگشون تونسته بود این طور دقیقا اتفاقات افتاده رو بفهمه و بیانش کنه؟!..........
یونگی بشدت عصبی بود از وقتی الن ، همون دختر موخرمایی معروف که بهش گاسیپ گرل هم میگفتن(گاسیپ به معنای شایع پراکن و خبرچین ) ، خبر پخش کرده بود که جیمین با شلوار پاره شده و بوت بیرون زدش درحال رژه رفتن تو سالن مدرسه است، بعد از خوردن زنگ ، اولین کاری که کرد رفتن به دفتر بود، چون میدونست چه اتفاقی افتاده .
مدیر با عصبانیت و تحکم گفت: تو نمیتونی جلو روی  من بایستی و داد بزنی، این یادت نره تو تعهد دادی که دیگه داد نزنی و دعوا نکنی والا اخراجی!
یونگی که دیگه نمیخواست اتفاقات قبل برای خودش و عزیزترین کسش بیوفته ، بدون توجه به مدیر سریع مچ دست جیمین رو گرفت و به تهیونگ نگاه کرد که بلند شه و بی مهابا در باز کرد و مچ دست جیمین میکشید، غافل از اون که جیمین از این حرکت هیونگش شکه شده بود و رسما از ترس میلرزید، چرا یونگی انقدر روش حساس بود؟!. هنوز هیچ دلیلی برای رفتار هاش پیدا نکرده بود تا جایی که یادش میامد ، سال ها پیش ، قبل از رفتنش از کره یونگی اصلا محلش هم نمیداد!ولی حالا یه جوری رفتار میکرد انگار اون یه دختر تازه بلوغ که میخواد مراقبش باشه مبادا  باکره گیش از بین نره!.
درحالی که شک و منگ به بیرون اتاق پرتاپ شد ناگهان دید درحجمی از جمعیت توی سالن ایستاده و جونگکوک عصبی و  همراه با مخلوطی ازنگرانی بهش نگاه میکرد!چرا اون عوض الان باید نگرانش میشد ، همش تقصیر اون بود، البته اگه کار تهیونگ فاکتور بگیریم!.
با یاداوری صاحب شلواری که تنش ، اهی زیر لب گفت ، و اصلا توجهی به داد و بی داد یونگی و کری خوندن های اون دوتا نداشت!اصلا نمیدونست چرا یونگی انقدر با جونگکوک بده!؟.
باید یه فکری به حال این شلوار میکرد ،باید چه غلطی میکردچطوری پسش میداد؟!.......
بدنش هنوز میلرزید ، هنوز طبق عادت فاکیش وقتی کسی داد میزد یا اتفاق ناگواری پیش میامد ، بدنش به حالت دفاعیه میرفت ، هر لحظه که میگذشت و لرزش بدنش بیشتر میشد  به جونگکوک بیشتر فحش میداد، که ناگهان دید در حال راه رفتن و دوباره یونگی هیونگش داره اون به ناکجا اباد میبره، از کی یونگی انقدر حساس شده بود؟!و چرا؟!........
وقتی به خودش امد که دید وسط یه کلاس خالی ایستاده و هر سه توی سکوت بودن ، که ناگهان یونگی تشر رفت روبه ته و گفت: توی احمققق چراااا شلوار کش رفتی از اونجا هانننننن؟!
ته که با این ورژن عصبی یونگی خیلی قبل تر جیمین اشنایی داشت گفت:اگه کش نمیرفتم که خود تو میامدی یقم میگرفتی میگفتی چرا گذاشتی جیمین با شلوار پاره بیاد بیرون کلاس!.
جیمین که تا اون لحظه ساکت بود حرفاشون میشنید و اصلا نمیفهمید دقیقا دارن چی میگن ،خودش وسط یونگی و ته انداخت گفت:هیونگ؟!این همه داد برای چیه؟!
یونگی به طرز عجیبی اروم شد و عقب کشید و بی صدا از کلاس رفت!
تهیونگ امد دستی به شونه دوستش بزنه که ناگهان ، جیمین از حجم استرس و لرز پنیک کرده بود رسما روی زمین افتاد!.
ت.گ:ولش کن اون همیشه این طور موقع ها عوضی بازی درمیاره، تو.......عهههه جیمینننن!جیمینننننن!!!!لعنتی چی شدی تو!جیمینننن!
تهیونگ داد میزد و خم شد روی جیمین و محکم تکونش میداد تا بلکه چشماش باز کنه، اما اون میلرزید و چشماش رسما سفید شده بود، این یکی ازدست رنج های بودن با ناپدریش بود !.
همین طور که تهیونگ داد میزد و سعی میکردجیمین بیدار کنه ، ناگهان یکی مثل عجل امد تو ، ته امد سرش بلند کنه که با یه پسر قد بلند و چهار شونه مواجه شد!
ت.گ: چی!...... تو اینجا چیکار میکنی؟!

𝓼𝓸𝓾𝓵𝓵𝓮𝓼𝓼 𝓵𝓸𝓿𝓮Where stories live. Discover now