ساعت ۸صبح بود و با خوردن زنگ مدرسه گرند هول همه دانش اموزان سر کلاس رفتن و سالنی که پر از جمعیت و هیاهو بود تبدیل به سالنی ساکت و خلوت شد.
از اونجایی که جیمین برای معرفی خودش بیرون از کلاس منتظر بود، بعد از چند مین انتظار بالاخره با صدا شدن اسمش توسط معلم وارد کلاس شد.
همین که به جمعیت کلاس نگاه کرد همه عجیب نگاهش میکرد!شاید بخاطر بحث اول صبحش با جونگکوک بود!بیخیال خم شد و احترام ۹۰درجه کرد و گفت: سلام ...من پارک جیمین هستم دانش اموز جدید گرند هول! امیدوارم سال خوبی باهم بگذرونیم!
و منتظر به همه نگاه کرد، نه ریکشتنی نه حتی لبخندی!
تنها کسی که میخندید معلم بود!،معلم با نیش باز روبه جیمین گفت: پارک جیمین برو و کنار جونگکوک بشین!
جیمین با امدن اسم جونگکوک سرجاش میخکوب شد و به صندلی که معلمش اشاره میکرد نگاه کرد ،میز و صندلی دقیقا کنار جونگکوک و نزدیک به پنجره اخر کلاس بود! ،جیمین اب دهنش قورت داد خواست اعتراض کنه که
خانم هانیول گفت:پارک جیمین!معطل نکن میخوام درس شروع کنم!
جیمین صورتش جمع کرد و با اکراه قدم های بلند به سمت اون صندلی گذاشت و تا امد بشینه با لبخند های شیطانی جونگکوک مواجه شد!.
اخمی کرد و بدون اهمیت بهش چشمی چرخوند و روی صندلی نشست و دید جونگکوک با نشستنش نیشش باز تر شد! متعجب اخمی کرد و زیر چشمی موقعیت جونگکوک برسی کرد، درحالی که دو دستش پشت گردنش گذاشته بود و پاهاش از زیر میز کاملا دراز کرده بود ،باعث شده بود صندلیش کمی به عقب سوق داده بشه! جیمین سری کج کرد و با خودش گفت: مگه امده لبه ساحل افتاب بگیره ؟!که این طوری نشسته سر کلاس!چه بیخیال!......
جیمین نگاهی گذرا به کلاس کرد و وقتی تهیونگ دید لبخند زد ولی چرا ازش دور بود!اون دقیقا تو ردیف دوم کلاس نشسته بود !،اهی کشید بخاطر این که اون باید توی انتهایی ترین صندلی دقیقا کنار جونگکوک میبود در صورتی که ته ازش دوره و نمیتونست بهش دسترسی پیدا کنه!این حق اون نبود!.....
جیمین سعی کرد تمرکزش روی درس بزاره و به جونگکوک اهمیتی نده ،و سعی میکرد تمام نکات مهم این درس رو یادداشت برداری کنه. که ناگهان همین که سرش رو از روی کتابش برداشت حس کرد صندلی جونگ کوک خالیه! سعی کرد بدون ضایع بازی درآوردن به صندلی خالی جونگ کوک نگاه کنه و متعجب سری کج کرد و با خودش گفت:جونگکوک روح یا جن؟! چطوری غیبش زد؟! اگر میرفت بیرون که اولین کسی که میدیدش معلم بود و بقیه بچه های کلاس بودن!......
هرچه به مغزش فشار آورد نتونست راهی پیدا بکنه که از اون طریق جونگ کوک بدون دیده شدن از کلاس خارج شده باشه بنابراین بدون اهمیت به اون بقیه نت برداریش رو ادامه میداد، تا اینکه بالاخره زنگ کلاس خورد و اون کلاس خسته کننده هم تموم شد ، جیمین داشت تمام وسایلش را جمع میکرد که ته با لبخندی مستطیلی به سمتش امد: جات چطوره جیمینا؟!
جیمین با این حرف ته اخمی کرد گفت: خودت میدونی جوابم چیه پس چرا میپرسی؟!.
ته لبخند بیشتر کرد گفت: بیخیال بابا جونگکوک که نصف کلاسا را میپیچونه!پس تو رسما هیچ کسی کنارت نمیشینه!
جیمین که با این حرف ته یاد چند مین پیش افتاد که جونگکوک ناگهان ناپدید شد!
ج.ن: ته تو سر کلاس دیدی جونگکوک بره بیرون؟!
ت.گ: اره چطور نگرانشی؟!
جیمین پوکر نگاهش کرد گفت: یا ته تو یه چیزیت میشه ها!
تهیونگ ریز خندید گفت: خیله خوب بابا ببخشید! جونگکوک عوض کلوپ ورزشیه یه جورایی دوسال کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه است!
جیمین متعجب گفت:کاپیتان !
ت.گ: اره
همین که تهیونگ این گفت جونگکوک امد تو و کولش برداش روی شونه اش انداخت همین که میخواست از کنار تهیونگ و جیمین رد بشه پوزخندی زد و گفت: اوه راستی جوجه کوچولو بپا اون بوت خوش فرمت نابود نشه! چون من خیلی روش کراش زدم !.....
جونگ کوک اینو گفت و بدون اینکه حتی یک ثانیه هم به جیمین اجازه بده که چیزی بگه سریع از کلاس زد بیرون،
جیمین با این حرفش امد داد بکشه و فحش بده که دستی روی دهنش اومد و صد در صد اون دست ،دست تهیونگ بود چون میدونست که جیمین وقتی عصبانی بشه شروع میکنه به فحش دادن و خوب مدرسه هم جایی نبود که بخواد این کارو انجام بده ؟!......
ت.گ: یااااااا~~ جیمینا خودتو میخوای به کشتن بدی؟! اینجا مدرسه است اگه اینقدر فحش بدی روز اول برات پرونده درست میکنن، تو که نمیخوای سال آخرت نابود بشه!.
جیمین با نگاه پوکر بهش نگاه کرد و خوب ۱۰۰٪ توی نگاهش کلی فحش بود، و به تهیونگ اشاره کرد که دستشو از روی دهنش برداره.
تهیونگ همین که دستش رو برداشت جیمین اخم کرد و گفت :اون واقعاً با خودش چی فکر کرده منظور از این حرفش چی بود؟!
تهیونگ شونه ای بالا انداخت و گفت: بیخیال پاشو بریم سالن من گشنمه!
جیمین آهی کشید و گفت: آه خدا تو همیشه خدا گشنته!
جیمین همین که میخواست بلند بشه ناگهان صندلی هم باهاش بلند شد! و حالا منظور جونگ کوک را دقیقاً درباره صندلی و بوتش فهمید!، در واقع جونگ کوک چسب روی صندلیش ریخته بود تا وقتی میشینه بوتش به صندلی بچسبه!
جیمین داد زد: ازت متنفرمممممممم جئون جونگ کوک!
تهیونگ که تا اون لحظه داشت میخندید، با پس گردنی که جیمین بهش زد به خودش اومد و جیمین بهش گفت: به جای اینکه بخندی کمکم کن این صندلی لعنتیو از خودم جدا کنم!.....
تهیونگ که همچنان به وضعیت دوستش میخندید گفت: اخخ....، خیلی خوب بابا؛ ولی قبول کن خیلی باحال شدی!
جیمین با این حرف تهیونگ چشمی ریز کرد و امد دومین پس گردنی رو بزنه !،که ته دستاش به نشونه تسلیم بالا برد گفت: خیلی خوب بابا پشتت به من بکن و محکم دیوار بگیر فکنم از اون چسبایی باشه که بد کنده میشه
جیمین سری تکون داد فاکی زیر لب گفت، و با خودش گفت :خودت شروع کردی جئون جونگکوک!
YOU ARE READING
𝓼𝓸𝓾𝓵𝓵𝓮𝓼𝓼 𝓵𝓸𝓿𝓮
Teen Fiction(قلبی که بی روح باشه نمیتونه عاشق باشه)... Gunra:school life,drama,smut,angest,daily life, couple:kookmin,yoonmin,soop,namjin sub:🔞 ژانر:اسکول لایف،درام،اسمات،انگست،دیلی لایف کاپل اصلی :کوکمین کاپل فرعی: یونمین،سپ،نامجین ساب:🔞 ...