PART 9 🎰

1 0 0
                                    

_تو ساز میزنی؟؟....

جونگ کوک  سرشو انداخت پایین یکی اروم زد تو سر خودش
چطور انقدر زود لو رفته بود؟
وی مثل بچه های فوضول داشت زندگی و راز های جونگ کوک  رو کند و کاو میکرد و این کار به شکل عجیبی براش راحت بود چون به شدت ادم ریسک پذیر و شجاعی بود الانم که تیر خورده بود به خاطر کوک میخواست نهایت سو استفاده رو بکنه
اروم تو اتاق مشکی رنگ قدم برمیداشت از کنار پیانو رد شد و دستی رو کلاویه هاش کشید و نشست پشتش و خیلی اروم شروع کرد به نواختن سالها بود پیانو نزده بود چون هیونگش به دلایلی یکم از صدای پیانو خالی میترسید اونم مجبور شد کنار بذاره اما الان که داشت مینواخت حس خیلی خوبی داشت
از اونطرفم جونگ کوک  با لبخندی گوشه لبش به پیانو زدن وی نگاه میکرد نمیدونست اون دستا و انگشتای ظریف چطور دارن انقدر قشنگ روی کلاویه ها میرقصن
بعد از مدت کوتاهی وی اخرین نت رو زد و دست برداشت

_اهههه...اخیشش ...

وی گفت اما یهو نگاهش به جونگ کوکی افتاد که تو چهار چوب در وایساده بود بهش زل زده بود

_ای وای ببخشید...این دیگه زیادی بود ...جسارت کردم دیگه شرمنده ...اخه اینجا رو دیدم یهو ذوق زده شدم

_مهم نیست ...

جونگ کوک  خیلی مختصر ومفید گفت و وی هم لبخند دندون نمایی زد و به نگاه دیگه به پیانو کرد و بستش یکم نگاهشو اون دور و بر چرخوند به میز کنارش رسید روی میز یه قاب عکس اینه ای با عکسی نسبتا قدیمی دید

عکس رو اورد بالا و یکمی بهش از نزدیک نگاه کرد که سه تا بچه کوچیک بود یکیشون لب هایی به شباهت لب های رئیسش داشت از حدسیاتش مطمئن نبود  میخواست با دقت بیشتری به عکس نگاه کنه که قاب عکس توسط جونگ کوک  از تو دستش کشیده شد

_بنظرم بیا یه نوشیدنی بخور

جونگ کوک  همونطور که قاب عکس رو بر عکس روی میز میذاشت برای عوض کردن موضوع با ناراحتی گفت و فلیکسم با دیدن حالت صورت کوک دست از لجبازی هاش برداشت و پشت سر جونگ کوک  از اتاق رفت بیرون

جونگ کوک  همونطور که قاب عکس رو بر عکس روی میز میذاشت برای عوض کردن موضوع با ناراحتی گفت و فلیکسم با دیدن حالت صورت کوک دست از لجبازی هاش برداشت و پشت سر جونگ کوک  از اتاق رفت بیرون

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


پ.ن اتاق رو همچین چیزی در نظر بگیرین

جونگ کوک  از اتاق رفت بیرون و از تو یخچال نوشیدنی برداشت و اورد گذاشت وسط میز و نشست روی مبل
وی هم که تا اونموقع ایستاده بود پهلوش داشت کم کم تیر میکشید به تبعیت از کوک نشست
جونگ کوک  بطری نسبتا بزرگ ویسکی رو رو برداشت و برای خودش تو لیوان یخ دار ریخت اما یه پاکت اب هلو گذاشت جلوی وی که با تعجب وی مواجه شد

MEANINGLESS (KOOKV)Where stories live. Discover now