_این جکسون وانگه از دوستان خوبمون توی نسل دو وانگا
وی نگاهی به جکسون انداخت وقتی وارد بار شده بود اونو دیده بود که داشت نان استاپ برا خودش میرقصید
_اووو...ببین کی بالاخره پیداش شدد...رئیس جئون..افتخار دادین
جونگکوک از گوشه چشمش به جکسون نگاهی انداخت و پوزخند زد و پکی به سیگار قهوه ایش زد
_خب جناب رئیس امروز چه خبره این دوست جدیدمون کیه؟
جکسون نشست بین جونگکوک و وی و به وی زل زد
_من وی هستم...عضو جدید؟ میشه گفت
_اون از افراد جدیده ...میخواستم با تو اشناش کنم
وی گفت و در ادامش جونگکوک حرفاش رو تکمیل کرد و ادامه داد
_در واقع اون همون کسیه که دو هفته پیش ....
_همراه تو به سوله اومده بود ...
جکسون جمله جونگکوک رو کامل کرد
_حقیقتش میخواستم ازتون تشکر کنم ولی حس میکنم خیلی مضحکه پس به یه نوشیدنی دعوتتون میکنم
وی گفت و جکسون هم پرو پرو قبول کرد و یه بطری بزگ سفارش داد و خودشو جونگکوک مشغول تموم کردنش شدن و در همین حال توی اون سر و صدای بلند بار کلی با هم گپ زدن و صحبت کردن و وی خوب با جکسون اشنا شد
_اره خلاصه برای همین اون سر دسته بدبختو چپه کرد ..عا راستی وی شی ...
جکسون وقتی جمله اش تموم شد نگاهشو از کوک گرفت و برگشت تا به وی چیزی بگه اما حرفش رو قطع کرد چون وی رو بیهوش دید
جونگکوک که یهو ترس برش داشت از روی صندلیش سریع بلند شد و رفت نزدیک تر وی تا چکش کنه میترسید هنوز زخمش خوب نشده باشه اما جکسون متوقفش کرد_خوابیده ابله...
جونگکوک بعد از جمله جکسون نگاهی به وی کرد و با دیدن نفس های منظم و ارومش فهمید که حق با اونه و به خنگی خودش پوزخند زد
وی زیاد الکل نخورده بود ولی انگار از همون مقدار کمی هم که خورده بود خوابش برده بود
_خب حالا میخوای چیکارش کنی ؟ بیدارش کنم ؟
جکسون گفت و به با انگشت شستش به وی که پشت سرش اروم تو اون سر و صدا خوابیده بود گفت
_نه ولش کن بزار یکم بخوابه ...میخواستی یه موضوع دیگه بهم بگی..
جونگکوک گفت و رفت روی صندلی اونطرف وی نشست که حواسش بهش باشه
_عاها راستی ..وانگا یه مدیر جدید اورده ...طرف مثل سنگ سفت میمونه ...تا کارای وانگ یه گره ای میخوره این سریع اوکیش میکنه ...خودش که میگه یه دوسالی هست باهاش کار میکرده ولی الان جزو مدیرای اصلیش شده ... سر همون حمله اونروزی هم نزدیک بود مچ منو بگیره برا همین یکم دیر رسیدم سر محل و این جوجه تیر خورد ...
YOU ARE READING
MEANINGLESS (KOOKV)
FanfictionEverything is meaningless BTS fic کاپل: کوکوی ژانر:مافیایی _جنایی_عاشقانه_حقوقی_ورژن هپی اند خلاصه : کیم ویکتور همراه برادر و دوستش در استرالیا در رشته محبوبش مشغول به تحصیل هستن اما در این میان اتفاقاتی رقم میخوره که ویکتور داستان مارو از هدف اصلی...