آرتور خوشگل و خفن رو ببینید. ماشالا چشم بد دور چقد به هم میان 😌🤞🏻
جان از سرجایش بلند شد و با همان آرامش و لبخند موهای بهم ریختهی ییبو را با انگشتانش صاف کرد و لب زد: بریم
و بعد هر دو بسمت خروجی عمارت حرکت کردند.
ییبو با سری پایین افتاده پشت سر جان حرکت میکرد. جان که متوجه سکوت پسر شده بود بسمتش برگشت. ییبو با دیدن متوقف شدن جان خودش هم ایستاد اما سرش را بالا نیاورد.
جان لبخند پر از غمی زد و قدمی به جلو برداشت و مماس با پسرک ایستاد و سرش را خم کرد و در حالی که نیم رخ دلفریب ییبو را میدید لب زد: آرامشِ گاگا
ییبو بهسرعت سرش را در جهت مخالف برگرداند. نمیخواست که جان اشک چکیده برروی صورتش را ببیند. اصلا درک نمیکرد که چرا مرد اکنون چنین رفتاری را دارد! او که از ییبو نفرت داشت. با همان صدای لرزانِ حاصل از بغض لب زد: من همون خائن کثیفم که مثل یه آشغال فروختیش.
جان دستش را درون جیبش فرو کرد و آه آرامی کشید. با حرفهایش روح پسر را یکبار به آتش کشیده و خودش هر روز و هر لحظه در این آتشی که به پا کرده بود میسوخت. چطور میگفت که حرفهایش به ییبو خراش های خونینی بر روی روح خودش زده؟ چطور میگفت که پشیمان است و چه میکرد که پسرک را باز هم در کنارش داشته باشد؟ چطور باید تاوان پس میداد؟
ییبو بهسمت ماشین قدم برداشت که جان مچ دستش را چنگ زد و او را بهسرعت در آغوش کشید. ییبو تقلایی کرد و غرید: ولم کن. بدت نمیاد دستت به یه آشغالی مثل من میخوره؟
جان بینی اش را روی موهای ییبو گذاشت و نفس عمیقی کشید: ببخشید. ببخشید که اذیتت کردم. متاسفم که تمام قولامو زیر پا گذاشتم و قلبتو شکستم. میدونم ... میدونم ازم متنفری! حقم داری.
ییبو دست از تقلا برداشته و بدون اینکه مرد را در آغوش بگیرد ساکن ایستاد. صدای تپش های قلبش را به وضوح میشنید و متوجه نمیشد. نمیفهمید که دلیل رفتارهای مرد چیست!
جان بوسهای روی موهای پسر زد و در حالی که کمرش را نوازش میکرد به آرامی پرسید: آرامشِ گاگا، گشنه ات نیست؟
YOU ARE READING
⌈ 𝗡𝗲𝗽𝗲𝗻𝘁𝗵𝗲 ⌋
Romance꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Hana ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Mafia,Romanc,Smut, Fluff,Heavy Angst, Slice of life ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : ZSWW پسرکی یتیم که بعد از دزدیده شدن به یکی از وحشی ترین رئیس های مافیا فروخته میشه... ~قلمی دیگر از نویسنده فیک بیمار