part 5

392 57 19
                                    

اون روز با تمام سختیاش بالاخره گذشت و شب شده بود و تهیونگ بعد از خوردن یه شام معمولی که شامل تست و تخم مرغ بود روی مبل همش تکون میخورد و از فکر زیاد خوابش نمی‌برد.
نمی‌دونست حالا که مرد استادشه باید چکار کنه ، دودل بود که بهش پیام بده یا نه.
جین که به خاطر دستشویی زیاد از خواب بیدار شده بود از اتاق بیرون اومد و وقتی تهیونگ رو کلافه دید گفت : چیشده ته ته ؟ چرا کلافه ای ؟
تهیونگ از حالت خوابیده در اومد و روی مبل نشست و گفت : جین هیونگ دیشب!
جین شونه ی پسر رو کمی فشار داد و گفت : دیشب چی ؟
تهیونگ با لکنت گفت : دی...دیشب خونه ی اشتباهی رو هک و سرقت کردیم !
جین با تعجب گفت : یعنی چی ؟
تهیونگ که حالا از استرس گریه اش گرفته بود ؛ گفت : یعنی طرف آشنا در اومد ، استاد واحد تخصصی درسمه.
جین خیلی ریلکس گفت : خوب که چی ؟ مگه چهره ات رو دیده؟
تهیونگ خیلی آروم اوهومی گفت و سرش رو پایین انداخت.
جین تا این جمله رو از زبون پسر شنید حینی کشید و گفت : الان جدی هستی ؟ شوخی نمیکنی ؟ چکار کنیم ؟ چیز دیگه ای هم مونده که بهم بگی ؟
تهیونگ با گریه گفت : دوستش هم دیشب جیمین رو گروگان گرفته بود تا من فرار نکنم ، من...من به دروغ بهش گفتم پول رو واسه درمان بیماری برادر کوچکترم می‌خوام تا ولم کرد.
جین با تعجب گفت : تو که برادر کوچکت...ر
و بعد جمله ی اولش رو قطع کرد و گفت : چرا دروغ گفتـــی؟ الان میخوای چه غلطی بکنی ؟
تهیونگ با گریه ای که تبدیل به هق هق شده بود ، گفت : نمی‌دونم جین هیونگ
جین با دستش زد روی بازوی پسر و گفت : باید بهش راستش رو بگی!
تهیونگ که هق هقاش آروم تر شده بود گفت : ولی اگه اوضاع بهم بریزه چی ؟ اگه شکایت کنه و از دانشگاه اخراج بشم چی ؟
جین با ناراحتی گفت : خوب اره اینم هست ! ولی بازم نظرم اینه که باید راستش رو بگی.
تهیونگ ایندفعه لبخند کمرنگی زد و گفت : باشه هیونگ سعیم رو میکنم که هرچی زودتر بهش راستش رو بگم.
تهیونگ بعد از سکوت کوتاهی یهو با تعجب گفت : راستی هیونگ تو چرا این وقت شب بیدار شدی ؟
سوکجین که دیگه کلیه هاش از فشار زیاد درد گرفته بود ، سریع گفت : از جیش زیاد بیدار شدم ، حال نداشتم قبل خواب برم دستشویی ، پوف قبل اینکه بیشتر بشه برم
و سریع به سمت دستشویی پا تند کرد و قبل از اینکه واردش بشه رو به تهیونگ گفت : به نفعته همین الان بهش پیام بدی تا دروغ های بیشتری بهم نبافی.
تهیونگ در جواب به سوکجین سری تکون داد و گوشیش رو برداشت و به استاد جئون پیام داد.

تهیونگ در جواب به سوکجین سری تکون داد و گوشیش رو برداشت و به استاد جئون پیام داد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
folder nud's ( فایل نود ها )Where stories live. Discover now