Part 2

99 20 2
                                    

_باورم نمیشه اون پسره احمق منو موقع به فاک رفتن دیده باشه به چهره وا رفته و عصبی جیمین با صدای بلند میخندید و جیمین هر ثانیه بیشتر میخواست پسر رو به روش رو سلاخی کنه

_اگه همین الان خفه نشی ...

سونگ جو انگشت اشاره اشو به نشونه تهدید سمت پسر گرفت و پسر بالاخره حالت جدی به خودش گرفت

_حالا بگو ببینم ارزششو داشت؟

جیمین با شنیدن این حرف و مرور خاطرات توی ذهنش به عقب تکیه داد و با چشمایی که برق میزد ادامه داد

_کارشو خوب بلد بود

_۷؟

امتیاز هایی که به سکس پارتنر هاش میداد هیچوقت از ۷ عبور نمیکرد پس کمی فکر کرد و با لحن مرددی جواب داد

_هممم شاید ۶

_عاه تو فقط خیلی سخت گیری

شونه هاشو بالا انداخت و بیخیال دستی تو موهاش کشید

_اون پسره چی؟میخوای باهاش حرف بزنی؟ _ساده تر از اونیه که بخوایم نگران دهن لقیش باشیم با شیطنت خندید و ادامه داد فقطفکرکنمتاالانازدسترفتهباشه با لرزش موبایل روی میز و دیدن اسم مادرش پر استرس لب زد

_حتی نفس نکش فهمیدی؟ و بعد تماس رو برقرار کرد

.

.

.

_آه خدای من
سرشو بین دستاش گرفت و کلافه ناله کرد چهره اون پسر از ذهنش بیرون نمیرفت اون چشمای پر از نیاز ،حالت صورتش...
اون موهای صورتی چیزی نبود که بشه به آسونی از یاد برد باضرب از روی صندلی بلندشد وبه دیوار روبه روش زل زد اما تصویر پسر حتی رو دیوارسفید روبه روش هم نقش بسته بود صدای ناله پسر هر ثانیه تو گوشش میپیچید با شنیدن صدای مادرش جوری که انگار کار اشتباهی کرده باشه وحشت زده عقب رفت و با برخورد به صندلی روی زمین افتاد

_جونگکوک صدای چی بود زن بادیدن‌پسر وسط اتاق متعجب بهش خیره شدولب زد

_چرا انقد قرمز شدی؟؟

دستی به پیشونی پسر کشید و نگران ادامه داد

_تب داری؟

دست زن رو از صورتش کنار زد

_من خوبم مامان فقط یکم گرمه زن بی توجه به حرف پسر عینک رو از چشماش برداشت و مشغول تمیز کردنش شد و بعد چند لحظه دوباره عینکو رو یبینی پسر جا  داد و بوسه ای به موهای بهم ریخته اش زد

_چشمای قشنگت اذیت میشه وقتی کثیفن

_من چشمای قشنگی ندارم مامان
مخالفت کرد و همونطور که از نوازش مادرش لذت میبرد زانوهاشو بغل گرفت
_یه روز وقتی یکی عاشق این تیله های مشکی شد حرفتو پس میگیری
کمی مکث کرد و با دیدن لبخند کمرنگ و خجالتی پسر ادامه داد :
_روز اول دانشگاه چطور بود؟
_هممم خب بینهایت عجیب بود حس میکردم پا تو یه دنیای دیگه گذاشتم
_سعی کن چیزای جدید رو تجربه کنی کوک توی جاش چرخید و سرش رو پاهای زن جا گرفت

Stupid glasses (عینک احمقانه)Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon