خجالت زده سعی میکرد تا سر و وضعشو جلوی آینه مرتب کنه اما نگاه خیره و بی شرمانه پسر نشسته روی تخت با اون پوزخند کج کنج لبش ،بیشتر مضطربش میکرد!
_میخوای لباس زیرتو عوض کنی؟
گونه های جونگکوک با شنیدن صدای وسوسه کننده تا بیشترین حد ممکن قرمز شد و جیمین با لذت به حرکات دست پاچه خرگوشش خیره شد!
آهسته از جاش بلند شد و قلب بی جنبه جونگکوک تپش های نامنظمی رو جا انداخت...
دست های کوچیک و ظریفش رو داخل موهای ابریشمی پسر فرو کرد و کمی رو پاشنه پاهاش بلند شد.
جونگکوک خمار چشم بست تا از حرکت موج وار انگشتهای پسر لای موهاش لذت ببره که صدای دلنشین پسر به گوشش رسید:
_قدم بهت نمیرسه!
گفت و سعی کرد تا بیشتر رو پاشنه پاش بلند شه.،بوسه ای پشت گردن پسر نشوند و آهسته زمزمه کرد:
_قراره چون تو دستم کام شدی تا ابد نگاهتو ازم بدزدی خرگوش کوچولو؟
پسر آهسته چرخید و کمی به سمتش خم شد ،وقتی نگاه مظلومشو دید کیوت وارانه خندید و ادامه داد:
_منم تو دستات کام شدم اونم با ناله های وقیحانه پس چیزی برای خجالت نیست باشه؟
پسری که چند دقیقه پیش با صدای بم شده ،شگفت زده اش کرده بود حالا دوباره به پسربچه سر به زیری تبدیل شده بود که حتی از نفس کشیدن مقابل چشمهاش خجالت میکشید!
جونگکوک کمی اخم کرد و کلافه به چشمهای منتظر پسر خیره شد:
_باهام مثل بچه ها رفتار میکنی!
جیمین لبخند زد و موهای پسرو پشت گوشش فرستاد و همونطور که آهسته دستشو بین پاهاش میبرد زمزمه کرد:
_بنظرت یه پسر بچه اجازه داره اینو بین پاهام جا بده؟
از شدت رک بودن پسر لب گزید و از لمس شدنش توسط دستهایی که میدونست چقدر کارشون رو خوب بلدن کوتاه آه کشید:
_جیمین!
رابطه اش با پسر تو ابتدایی ترین مرحله بود و پیوند بینشون به شدت سست !
امیدوار بود که اشتباه نکرده باشه و به خوبی میدونست که بعد کمال گرای وجودش فرصت زیادی به خرگوش کوچولوی رو به روش برای اثبات خودش نمیده!
_اگه بان بان بتونه دفعه بعد سورپرایزم کنه بهش یه جایزه خوب میدم نظرت چیه؟
منظور پسرو کامل متوجه شده بود جیمین به یه تکیه گاه محکم توی زندگی عادی و به یه گرگ وحشی که توی تخت به وجدش بیاره احتیاج داشت ،پس سعی کرد کمی از خجالتش کم کنه !
سر جلو برد و بعد لمس آهسته گونه اش بی تجربه لاله گوشش رو مکید و زمزمه کرد:
_جایزه ام چیه ؟
