اصلا اهمیتی نمیداد که قلبش تیر کشیده از حرف پسرکش، فقط یه چیزو باید میفهمیدپدرش ؟.. اون با پسر کوچولوش چیکار کرده؟
کیم ته ایل بدترین مرد این کره خاکی بود برای تهیونگتمام کودکی شو ازش گرفته بود نه اجازه نمیداد به پسرش نزدیک بشه ... یعنی چه اتفاقی افتاده بود؟
بدون توجه به چیزی که شنیده بود ، محکم صورت کوک و قاب گرفت و گفت: پدرم؟ ... پدرم با تو چیکار کرده ؟ جونگ کوک جواب منو بده عزیز دلم، چی شده فقط یه دقیقه به من گوش بده... چه اتفاقی افتاده جونگ کوک من
اما اون پسر با دستاش روی گوشاشو گرفتهبود و می لرزید ، چشماشو روی هم فشار میداد و دندون هاش و به هم می سایید
تنش یخ گرفته بود ، تهیونگ سریع بغلش گرفت و بلندش کرد سمت اتاق جونگ کوک رفت و اون رو روی تخت خوابوند به آرومی شروع به بوسیدن پسر کرد
چه قدر شیرین بود لبهای پسرکش چقدر دلتنگ شده بود به آرومی اون لب ها رو مک میزد و خاطراتشو مرور میکرد
حس کرد پسرش آروم شده ، حداقل لرزش هاش قطع شده بود برای همین آروم عقب کشید و به چشم هاش نگاه کرد
بازم همون سرما استخوان هاشو سوزوند، چه بلایی سر پسرکش اومده بود؟
آروم از روی تن آروم شده پسرش کنار رفت و به تاج تختش تکیه داد ، زانوهاش و بغل گرفت و لب زد :
من پست ترین کار ممکن و در حقت کردم ، من تو رو رها کردم و رفتم بدون اینکه بهت بگم و تو راضی باشی ولی میشه اینجوری نگام نکنی ؟ میشه لطفا؟؟... آخه من طاقت ندارم
قلبم وایمیسته جونگ کوک به خدا نمیتونم
تحمل سردی نگاهتو ندارم
من لعنتی... من بی همه چیز.. میخوام بازم دوستم داشته باشی.. من...حس کرد تخت تکونی خورد ، پسرش نشسته بود و بهش نگاه میکرد
زمانی نگذشت که با سیلی نه چندان محکمی روی صورتش روبرو شد .. خرگوشش بهش سیلی زده بود ؟!..+ ح..حق...ن..نداشتی...منو..ب..ب
ببوسی...بعد هم بلند شد و به هق هق های بلند مرد توجهی نکرد ، باید مثل خودش بی رحم میشد ، درسته مثل خودش
قرص آرام بخشی خورد و همونجا توی آشپزخونه زانوهاش و بغل گرفت
اون مرد بی رحم توی اتاق خبر داشت پاره تنش قرص اعصاب میخوره و شب ها از شدت ترس کابوس های وحشتناک میبینه ؟
خبرداشت که تنها دلیل بودنش حالا گوشه گیر بود و حتی کمتر حرف میزد چون خجالت میکشید از لکنت زبانش؟میدونست اون مرد چه بلایی سر پسرش آورده بود؟ اون به اصطلاح پدر
در نبودش با یکی یدونه اش چه کرده بود که رز خوشبوی تهیونگ حالا پرپر شده بود ؟خبر نداشت و نباید هم می فهمید
شاید اینطوری برای جفت شون بهتر بود ..پایان پارت سوم
:)
YOU ARE READING
My little flower boy | VKOOK
Fanfictionپسرک گل فروش من [ تکمیل شده ] تهیونگ بعد از مدت ها دوری به خاطر کارش به خونه برمیگرده، چی میشه اگه بفهمه جونگ کوک کوچولوش دیگه مثل قبل نیست و نمیخوادش ؟ ژانر : romance, dram ، angst __________________________________ ساقه های زخمی ات را بغل...