یک ماه و نیم بعد
امروز با پایان یافتن دوره تعلیق از ارتش، باید به سرکار برمیگشت. لباس نظامی پوشیده، جلوی آیینه موهاش و شانه میکرد. به آرومی بازوهایی دور کمرش حلقه شدند و سری روی شونه اش قرار گرفت.
به زیبایی لبخند زد_ صبح بخیر زیبای من
با صدای گرفته از خواب ، خمیازه ای کشید و جواب داد.
+ صبح بخیر ته ته، خیلی زود نیست ؟ ساعت تازه ۵ صبحه!..
به ارومی سمت پسر چرخید و صورت خوابالودش و بوسید
_ تا برسم پایگاه طول میکشه عزیزدلم، تو چرا بیدار شدی آخه؟ من سر و صدا کردم؟
+ نه دلم شور میزد واست..
موهای بهم ریخته پسرش و نوازش کرد
_ فدای دلت بشم
+ نگو... راستی ناهارت و برداشتی؟ صبحونه چی ؟ خوردی ؟
_ آره عزیزم ، نگران نباش
صبحونه هم یه لقمه خوردم ، تو برو بخواب بیبی
+ نه آخه..
مرد و بغل کرد و دوباره خمیازه ای کشید که باعث خنده اش شد . آروم پسرو روی تخت خوابوند و پتو روی تنش مرتب کرد .با بوسیدن پیشونیش زمزمه کرد
_بخواب جان دلم ، زود برمیگردم
با اطمینان از خوابیدن پسرش، دست از نوازش موهاش برداشت و پاورچین پاورچین از اتاق بیرون رفت.
سوار ماشین شد و به سمت پایگاه روند.پایگاه هوایی ۰۰۶ ارتش کره
" بهت تسلیت میگم فرمانده کیم.. عموی شماوخیلی مرد بزرگی بود. من دورادور ایشون و میشناختم و از رشادت های ایشون در ارتش زیاد شنیدم"
با احترام به رئیسش، تشکر کرد
_ ممنونم قربان ، از دست دادن ایشون برای من خیلی دردناک بود.
من میخواستم درخواستی ازتون داشته باشم" میشنوم"
_ میخواستم اجازه بدین تا به پایگاه هوایی بوسان منتقل بشم. این رفت و آمد زیاد از بوسان تا سئول هم برای من هم خانواده ام خیلی سخته "
"متوجهم، کارای انتقالت و انجام میدم و بهت خبر میدم "
"خیلی ممنونم قربان "
با کلافگی به تغییراتی که توی این سه ماه و در نبودش اتفاق افتاده بود نگاهی کرد
_ چقدر کمبود بودجه داریم؟
" حدود سه میلیون وون قربان"
_ چقدر دیگه طول میکشه تا قطعات از آمریکا برسه؟
"تقریبا ۹ ماه دیگه میرسه قربان "
تایید کرد و به مرد نگاهی انداخت
_ ممنونم ،میتونی بری
با فکر اینکه تا چند ماه دیگه از این پایگاه میره ، پرونده ها رو بست و دستاش و قفل کرد
با زنگ خوردن گوشیش ، با دیدن اسم تماس گیرنده، لبخندی زد
_ سلام خوشگل من ، خوب خوابیدی؟
YOU ARE READING
My little flower boy | VKOOK
Fanfictionپسرک گل فروش من [ تکمیل شده ] تهیونگ بعد از مدت ها دوری به خاطر کارش به خونه برمیگرده، چی میشه اگه بفهمه جونگ کوک کوچولوش دیگه مثل قبل نیست و نمیخوادش ؟ ژانر : romance, dram ، angst __________________________________ ساقه های زخمی ات را بغل...