پارت نهم
فلش بک
یک سال و نیم پیشپایگاه ۰۰۶ هوایی ارتش کره، سئول
_میخوام تا فردا همه این هواپیما ها تعمیر شده باشن قطعاتی که لازم دارین رو بنویسید
لیست کنین انقدر بی نظم نباشینبا لحن جدی همیشگیش دستور داد و به ادامه بازدیدش رسید
× کاپیتان باور کنین کم کاری از جانب ما نبوده اونا خودشون این قطعات رو تحریم کردن ما نمیخواستیم به شما فشار بیاریم
_ بهونه های مسخرتون و تموم کنید
هر چیزی کم بود بلافاصله به من اطلاع میدین
الان هم
اون هواپیما رو برای پرواز آماده کن باید چک بشه× قربان لازم نیست شما پروازش بدین
خطرناکه_ گفتم حاضرش کن!
.
.
.
.
با استرس ناخون هاشو میجوید
افکار بدی دوباره به سرش هجوم آورده بودن
سعی کرد با رسیدگی به گل هاش حواس خودشو پرت کنهبا گل هاش حرف میزد و با ناراحتی لب برچید
+ اصن چرا انقدر منو نگران میکنه؟ حقشه دیگه باهاش حرف نزنم!
آروم روی گلبرگ های صورتی گلش دست میکشید و می بوییدش
که ناگهان از پشت توی آغوش مردش فرو رفت و از ترس هینی کشید و باعث شد گل از دستش بیوفته
تهیونگ با عشق بازوهاشو دور کمر باریکش قفل کرد و سرشو توی گردن خوشبوی پسرش فرو کرد
روی نبض شاهرگ شو بوسه زد
_ سلام به پسرک شیرین زبون و غرغروی خودم
با شنیدن صدای بمش نفس راحتی کشید و پلکاشو روی هم گذاشت
+ بالاخره شیرین زبون یا غرغرو؟
تو گلو خندید و اونو سمت خودش چرخوند
_ جفتش، ولی غرغرها و شیرین زبونی هاش فقط واسه منه
فقط منبا بی قراری گونه های مردشو لمس کرد
+ زنگ زدم پایگاه. گفتن رفتی برای پرواز با یه هواپیمای تازه تعمیر شده
میدونی چقدر ترسیدم ؟
حالت خوبه ؟با حس شیرینی از نگرانی پسرک ، دستشو بوسید و صورتش و بیشتر به دستش چسبوند
_ مگه میشه کاپیتان پیش پسر گل فروشش حالش بد باشه؟
با ناز مخصوص خودش دوباره پشت شو بهش کرد
+ نکنه کاپیتان کیم فقط اومده گل بخره؟
با خنده بلندی گونه ی پسرک و بوسید نزدیک گوشش زمزمه کرد
_ نه
کاپیتان اومده زیباترین و خوشبوترین رز اینجا رو با خودش ببره
YOU ARE READING
My little flower boy | VKOOK
Fanfictionپسرک گل فروش من [ تکمیل شده ] تهیونگ بعد از مدت ها دوری به خاطر کارش به خونه برمیگرده، چی میشه اگه بفهمه جونگ کوک کوچولوش دیگه مثل قبل نیست و نمیخوادش ؟ ژانر : romance, dram ، angst __________________________________ ساقه های زخمی ات را بغل...