Part 12

37 5 61
                                    

اهم اهم این پارت اونقدرا مهم نیست ولی چون دوستش داشتم گذاشتمش.
______________________________________

فلش بک به یک سال پیش:

همونطور که زیر دوش بود به آخر این ماجرا فکر می‌کرد. این چندوقت مدام افکارش توی سرش فریاد می‌کشیدند.

با صدای باز شدن در از افکارش بیرون کشیده شد.
به سمت در برگشت. زین رو دید که داره بهش نزدیک میشه.

"میشه منم بیام؟"

"من الان کارم تموم میشه میام بیرون. بعدش تو بیا."

"نه میخوام الان بیام."

لویی لبخندی زد.
"خیلی خب لباساتو در بیار و بیا اینجا."

زین تیشرت تنشو در اورد و به سمت لویی اومد.
لویی دستاشو باز کرد تا پسرشو در آغوش بگیره.

زین بلافاصله بعد از اینکه توی بغلش رفت، سرشو توی گردنش فرو برد و لباشو روی پوستش کشید.

"هی ما فقط قراره حمام کنیم."
لویی با لحن هشدار دهنده‌ای گفت.

"نوچ من بیشتر میخوام."
زین لجوجانه زمزمه کرد و سرشو از گردن لویی دور نکرد.

"احمق نشو بیب.. حمام لیزه."

"تو باعث میشی من احمق بشم."
انگار زین واقعا مصمم بود و لویی کی بود که بتونه باهاش مخالفت کنه؟

دستشو زیر ران پاهای زین قرار داد و به زین کمک کرد تا پاهاشو دور کمرش حلقه کنه.

بعد از این‌که بغلش کرد قدمی برداشت. زین حلقه ی پاهاش دور کمر لویی و حلقه‌ی دستاش رو دور گردنش محکم تر کرد.

لویی به دیوار حمام تکیه کرد و آروم روی زمین نشست.

"چرا نشستی؟"

"چون اگه می‌خواستم ایستاده انجامش بدیم باید تورو به دیوار تکیه می‌دادم تا بتونم تعادلمونو حفظ کنم‌."

"خب؟"

"این دیوارا خیلی سرده. کمرت یخ می‌کرد."

زین بخاطر این حجم از جنتلمن بودن لویی لبخندی روی لباش نشست.
"ولی الان خودت بهش تکیه دادی."

صدای زین در حدی آروم بود که اگه یه میلیمتر از لویی فاصله داشت قابل شنیدن نبود.

"تو منو گرم نگه می‌داری"
لویی گفت و پهلوهای زین رو نوازش کرد. کاری که همیشه قبل از رابطشون انجام می‌داد تا بدن زین رو آروم کنه.

زین بوسه های ریزشو روی گلوی لویی می‌ذاشت و بیشتر باعث تحریکش میشد.

بالاخره کمی لباشو از گردنش فاصله داد.
"منو ببر به تختمون."

"مگه اینو نمی‌خواستی عزیزم؟"

"من فقط تو رو می‌خوام.. مهم نیست کجا."

لویی با شنیدن حرفش زیر پاهاشو گرفت و از روی زمین سرد کف حمام بلند شد.

همینطور که زین توی آغوشش بود از حمام خارج شدند. با حرکت آرومی زین رو روی تخت گذاشت.
پتو رو روی خودشون کشید تا زین سردش نشه.

زین هنوز هم حلقه ‌ی دستاش دور گردن لویی رو باز نکرده بود پس لویی نمی‌تونست صورتشو عقب ببره.

سرشو پایین اورد و اجازه نداد که زین دوباره لباشو به سمت گردنش ببره.

دیگه نوبت خودش بود که پوست گردن پسرشو به بازی بگیره.

لباشو روی سیبک گلوش گذاشت و بوسیدش‌. این تنها بوسه‌ی آروم از طرف لویی بود. لویی مثل زین نبود که فقط بوسه های ریز از خودش به جا بزاره. بوسه‌ی محکمی جای دیگه‌ی گردنش گذاشت و همون نقطه رو گاز گرفت.

صدای آه از بین لب های زین خارج شد و حلقه‌ی دستاش شل شد. یکی از دستاش مسیرش رو به سمت موهای لویی پیدا کرد و دست دیگش روی شونه‌ی لویی قرار گرفت.

لویی همچنان مشغول بازی با گردن زین بود و زین مطمئن بود فردا کل گردنش کبود میشه.

لویی لباشو از گردن زین جدا کرد. به چهره‌ی آشفته‌ی زین نگاهی انداخت و بوسه‌ی کوچیکی روی لب های از هم باز شدش گذاشت.

به سمت ترقوش رفت و بوسیدش. بوسه های ریز و درشت .

دستش هنوز از پهلوهای زین برداشته نشده بود. هنوز به نوازش کردنش ادامه می‌داد. همیشه وقت زیادی برای معاشقه قبل از رابطشون می‌ذاشت و این موضوع باعث بی تابی بیشتر زین میشد.

یکی از دست هاشو از روی پهلوش برداشت و روی سینش گذاشت.
شروع کرد با انگشت های بلندش نیپلش رو به بازی بگیره.

سرشو بالا اورد تا به چهره‌ی زین نگاه کنه.
وقتی دید زین لباشو بین دندوناش گرفته تا صدای ناله هاش اتاقو پر نکنه اخمی بین ابرو هاش شکل گرفت.

دستش رو بالا اورد و لب های سرخ و ورم کردشو از حصار دندون هاش آزاد کرد.
زین متوجه منظورش شد و دیگه سعی نکرد صداشو کنترل کنه.

لویی خیلی آروم پیش می‌رفت. دستشو به سمت باکسر زین برد و لرزش زین از دیدش پنهان نموند. دستشو عقب کشید و دوباره روی پهلوهاش گذاشت.

"چیزی نیست. من خوبم."
زین گفت و دستشو از شونه‌ی لویی برداشت و روی دستش گذاشت.
"میخوامت."

"بخاطر سردی دستامه که می‌لرزی. بذار بیشتر نوازشت کنم تا گرم بشیم باشه؟ بعد ادامه می‌دیم"

زین سرشو تکون داد ولی کمی بعد زیر نوازش های آروم لویی به خواب رفت.

______________________________________

از اونجایی که پارت فلش بکه و کوتاهه زود آپ شد.

ممنون بابت حمایتاتون❤

Fool For Youحيث تعيش القصص. اكتشف الآن