chapter 31

12 3 14
                                        

Chapter 31

“رزرو به نام تاملینسون” لویی گفت.

“از اینطرف لطفا” مرد با لبخندی لویی و هری رو به سمت میزی راهنمایی کرد، هری دست لویی رو رها کرد و توی صندلیش فرو رفت و لویی مقابلش قرار گرفت
” هدر(اسمه) تا چند لحظه دیگه از راه میرسه، لذت ببرید”

“قراره بزاری منم امشب حساب کنم؟” هری پرسید.

“نوپ” لویی گفت در حالیکه به منوش خیره شده بود.

“چرا؟” هری آهی کشید، ناراحت بود که بازم لویی داره براش خرج میکنه.

“چونکه من امشب تورو آوردم بیرون پس خودم حساب میکنم اگه انقدر دلت میخواد حساب کنی باید خودت برنامه قرارو بچینی”

“باشه میچینم!”

“باشه”

هری چشمهاشو چرخوند و با لبخند به گارسونی نگاه کرد که بهشون نزدیک میشد” شبتون بخیر آقایون من هدر هستم و قراره امشب به شما رسیدگی کنم، میخواید برای شروع نوشیدنی براتون بیارم؟”

لویی برای هر دو اونها کمی شراب سفارش داد و دوباره به منو غذا خیره شد” هیچ ایده‌ای ندارم چی میخوام بخورم”

“فکر میکنم من راویولی رو امتحان میکنم به نظر خوشمزه میاد” هری گفت.

لویی هومی گفت و دوباره به گزینه هاش نگاه کرد:” فکر میکنم من سالمون بخورم”

هدر برای هر دوی اونها نوشیدنی ریخت قبل ازینکه سفارششونو بگیره” پس من از حضورتون مرخص میشم” و به آرومی از اونها دور شد.

“این خیلی خوبه” هری با لبخند زمرمه کرد و دست لویی رو توی دستش گرفت:” ازت ممنونم لویی”

“برای؟”

“برای همه‌چی! تو با من خیلی خوبی و من فقط..خیلی دوست دارم”

لویی لبخند زد و با شصتش پشت دست هری رو نوازش کرد”منم خیلی دوست دارم”

“متوجه شدم جدیداً بیشتر با طرفدارا ارتباط برقرار کردی” هری گفت.

“آره اونا واقعا خوبن، من فقط دارم کاری که گفتیو میکنم و یجورایی قبولش میکنم و بخشی ازش میشم و اینجوری این بیشتر براشون عادی جلوه میکنه”

“خوبه. اونام خیلی از تو خوششون میاد”

“ البته واقعا نمیفهمم چرا انقدر درگیر اینن که بفهمن ما تو تخت چیکار میکنیمو نمیکنیم!” هری با خنده ادامه داد.

“ پس تو قطعا نمیخوای بدونی فن فیکشن چیه!”

لویی سرشو تکون داد” به نظر ترسناک میاد” و هری تایید کرد.

“خب…بفرمایید میتونم چیز دیگه ای برای شما دونفر بیارم؟” هدر گفت در حالیکه بشقاب های هر دوشون رو جلوشون میزاشت.

popstar boyfriend Where stories live. Discover now