charter 2

55 11 6
                                        

CHAPTER 2

"صبح همگی بخیر." لویی با لبخند گفت، وارد کلاس اولش شد در حالی که سومین فنجون چایی اش رو می خورد. بیدار شدن و سر و کله زدن با چیزای گوشیش، خودش یه مرحله کامل‌ بود.

اون بالاخره به خواهراش زنگ زد و باهاشون صحبت کرد، با عجله منشن های توییترش رو نگاهی انداخت و دوباره با دیدن دیوونه بازی مردم و ابراز تنفرشون چشم هاش رو چرخوند.

"آقای تاملینسون؟" یکی از دانش آموزاش صداش کرد.

لویی سرش رو بالا آورد، و متوجه شد همه دارن بهش نگاه می کنن. " بله آندریا؟"

"ببخشید اینو میگم ولی وات د فاک؟"

لویی غافلگیر شد. " ببخشید؟" لویی گفت و دست به سینه شد.

"هری استایلز توییت شما رو دیده و بهتون بلیت پشت صحنه رو داده؟" اون دختر با گریه گفت.

لویی بی صدا خندید. پشت میزش رفت و روش خم شد." پس حدس می زنم به خاطر همینه که همتون امروز صبح انقدر ساکتین و به من خیره شدین؟ توییترمو پیدا کردین؟"‌ دید که همه بچه ها سرشون رو تکون دادن و تایید کردن. این یه جورایی غیر عادی بود.

"آره اون متوجه شده، بهم بلیت پشت صحنه رو داده و نه؛ ما قرار نیست بیشتر از این راجع بهش بحث کنیم. چیز زیاد مهمی نیست."

"اما شما قراره اون رو ببینید." یکی دیگه از بچه ها با صدای بلند گفت.

"درسته. اگرچه فکر می کنم خواهرای من بیشتر از خودم هیجان زده و بی قرار هستن. من حتی تا دیشب این گروه رو نمی شناختم."

"شما باید به آهنگاشون گوش بدید." لِیسی گفت." اوه" ادامه داد و گفت:" هممون باید الان گوش بدیم."

اکثر بچه ها، مخصوصا دخترا، موافقت کردن. لویی بینی اش رو فشار داد و گفت:" جِدا؟ می دونید که ما تو مدرسه ایم آره؟"

لِیسی شونه هاش رو بالا انداخت."خودتون می دونید که وقتی بدون کیفتون وارد کلاس می شید، ما می فهمیم روز فیلمه،درسته؟ پس چرا به جاش موسیقی نباشه؟ ما می تونیم شما رو برای بهترین شب زندگیتون آماده کنیم."

لویی واقعا از مادرش متنفر بود که باعث شده درگیر همچین مزخرفاتی بشه." اشتباه برداشت نکنید بچه ها، اما ازتون متنفرم،" لویی گفت و خندید.

دانش آموزا همراهش خندیدن، می دونستن که منظوری نداره و داره سر به سرشون میزاره. "خیلی خب. برو گوشیت رو به پروژکتور وصل کن. همونجوری که گوش میدیم من هم چند تا نمره ها رو بزارم. حداقل یه کار مفید انجام بدیم."

پشت میزش نشست، در حالی که بچه ها جاهای خودشون رو عوض کردن. خیلی از‌ پسر ها به انتهای کلاس رفتن و با موبایلشون سرگرم بودن یا چت می کردن. همه دختر ها هم دور هم جمع شدن و سر اینکه کدوم آهنگ رو اول بزارن بحث می کردن.

popstar boyfriend Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang