پارت۱۸

80 17 9
                                    


نامجون: خب بدویید سوار ماشین شید.

تهیونگ: هیونگ با ماشین میرم؟

یونگی وسایل رو از بقیه گرفت و همونطور که داشت وسایلمو پشت ماشین میزاشت گفت: مجبوریم،اگه الان میخواستم بلیط بخریم و با هواپیما بریم ، تا سه روز دیگه باید ولی اگه الان با ماشین راه بیوفتیم فردا رسیدیم .

جونگکوک: خب سریع سوارشید،

تهیونگ: منو جونگکوک باهم میایم .

جین: منو نامجونم هم باهم.

یونگی: خوبه بدویید راه بیوفتیم

بعد همه به سمت ماشین هاشون راه افتادند ، جیهوپ به سمت ماشین جین و نامجون رفت.

یونگی دستشو گرفت و گفت: هی هی هی کجا؟

جیهوپ: یعنی چی کجا؟ دارم سوار ماشین میشم دیگه.

یونگی: نه عزیزم داری جای اشتباهی سوار میشی بیا تو ماشینم ببینم.همینجوری اعصابم تخمی هست تخمی ترش نکن.

جیهوپ: باشه.

جیهوپ  و یونگی سوار ماشین شدند و به سمت سئول راه افتادند، یونگی با سرعت بالایی حرکت می‌کرد انگار میخواست مسافت پنج ساعته رو تو یک ساعت طی کنه وهوسوک آروم اهنگ گذاشته بود و به جاده خیره شده بود ، داشت به اتفاقات فکر میکرد.
که یکهو گوشیش شروع کرد به زنگ خوردن.

یونگی: کیه؟

هوسوک: شخص خاصی نیست، میونه

یونگی: میون کیه اونوقت؟

هوسوک : پسر مو طلایی دانشگاه

هوسوک جواب تماس رو میده.

میون با داد : هوسوک ، حالت خوبهه.

هوسوک: آروم باش مردک چرا داد می‌زنی؟

میون : نگرانتم ، یکی ناشناس باهام تماس گرفت .

هوسوک: چییی ؟؟؟ تماس گرفت؟؟

یونگی : بزار رو اسپیکر

هوسوک دکمه ی اسپیکر رو زد و گفت :

میون صدات رو اسپیکره، بگو  چی گفته بود؟

میون: بزار خلاصه ی صحبتمون رو بهتون بگم ، خلاصه اش اینکه گفت : به هوسوک هشدار بده وارد این بازی نشه و گفت به مین شوگا و کیم نامجون بگو ملاقاتمون نزدیکه .
و بعدش هرچی زنگ زدم دیگه جوابمو ندادن.

هوسوک: گوش کن میون، شماره شو برا بفرست و نگران نشو ، اتفاقی برات نمیزارم بیوفته .

اجبار/سپWhere stories live. Discover now