پارت۲۱

70 10 0
                                    



POV یونگی:

کنار نامجون نشسته بود . تمام دوربینای شهر رو تو این یه روز زیر رو کرده بود ولی هیچی پیدا نکرده نبود ، دوربینای شهر پاک شده بودند. امینیت اون قسمت از شهر خیلی بالا بود و به خاطر همین هک کردن دوربینا کار هر کسی نبود نامجون و تهیونگ با چندتا از دوستاشون تماس گرفتند و همه شون گفتند اون کسی که فیلم دوربینا رو از بین برده میتونه اونا رو برگردونه . در آخر یکی از هکر ها کسی که دوربین ها رو هک کرده بود رو پیدا کرد و بعد اعضا باهاش تماس گرفتند.

-:بله ؟ شما؟

یونگی: یه سوالی ازت میپرسم به نفعته جوابمو بدی؟

-: چی😂؟ تو به چه حقی منو تهدید میکنی؟ ولی باشه چون کنجکاوم کردی بپرس!

یونگی: تو دوربینا ی منطقیه رو از کار انداختی ! نه؟

-:خب باهوش هم که هستی! چی میخوای؟

یونگی: میخوام فیلم دوربینا رو بهم بدی .

-:چشم امر دیگه؟ حوصله ام سر رفت قطع میکن-

یونگی: نه نه! وایسا ، پنج برابری پولی که برا پاک کردنشون گرفتی رو میدم.

-:عه جدی؟ قبوله!

یونگی: فیلمو بفرست پولتو میریزم

-:مگه خرم؟ اگه پولتو ندی چی؟

یونگی: میخوای بگی اون پول برا مین یونگی چیزیه؟

-:..................چی؟ مین یونگی؟ منطقی بود حرفت ! قطع کن بفرستم

یونگی: ۶ برابر میدم آدرس جایی که ماشین رفته رو برام پیدا کن.

یونگی گفت و بعد تماس قطع شد.

مدتی بعد لوکیشن براشون ارسال شد و یونگی هم پول رو واریز کرد و بعد ،یونگی و جین و نامجون به سمت ادرسی که براشون اومده بود ،راه افتادند .یونگی با سرعت زیادی رانندگی میکرد و این موضوع باعث شد زودتر برسند و بعد ماشینو پارک کردند و از ماشین پیاده شدند. و به ساختمان بزرگ رو به رو شون نگاه کردند و ساختمان خیلی بزرگ بود مال هرکی که بود آدم با نفوذی باید میبود .

نامجون :اسلحه ات همراهته؟

یونگی: نگران نباش اینجاست.

نامجون: خوبه جونگکوک و تهیونگ هم راه افتادند ..

جین: خوبه بریم نشون بدیم با ورلد واید هندسام در افتادن یعنی چی .( جین رو با کت و شلوار و جذاب تصور کنید)

همه شون به سمت داخل ساختمان راه افتادند و وارد ساختمان شدند ، وقتی وارد شدند همه جا تاریک بود هیچکس چیزی نمیدید. بعد از چند لحظه
یونگی خواست وارد بشه که نامجون  دستشو گرفت و با حالت زمزمه  واری گفت :یونگی  صبر کن ! جلو تر نرو.

یونگی ولی اهمیتی نداد و اروم  به راهش ادامه داد جلو تر که رفت همونجور که داشت جلو میرفت احساس کرد شخصی زیر پاشو خالی کرد و روی زمین افتاد ، و بعد نامجون و جین که صدای افتادنش رو شنیدن  به هیچی فکر نکردن و سریع وارد شدن که یکهو در پشت سرشون بسته شد و برق ها روشن شد . جین و نامجون و یونگی با قیافه شک شده به هم نگاه کردند .گاراژی  که توش بودند یه جای متروکه بود که خالی از وسایل بود .
مدتی بعد صدایی از سمت در دیگه ای از گاراژ که تا اون لحظه اونها متوجه اش نشده بودند اومد و چند نفر وارد شدند. و در آخر یک مرد قد بلند با یک نقاب مشکی و کت شلواری مشکی در چهار چوب  در نمایان شد .

...:مین یونگی فکر میکردم باهوش تر باشی!

فلش بک:( ادامه ی پارت قبل)

میون:.........

سوبین محکم بازوشو میکشه و از تو دست میون در میاره و با نیشخند بهش نگاه میکنه و بعد میره..

میون به رفتن سوبین نگاه میکنه و تو چهره اش نشانه ای از ناراحتی و خشم دیده میشه..
میون نگران هوسوکه به خاطره همین بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش بلاخره به سمت در اتاقی که هوسوک توش قرار داشت میره .از لای پنجره ای کوچکی که روی در اتاق هوسوک قرار داشت . به نیم رخ بی نقص هوسوک نگاه میکنه و غرق نگاه کردن بهش میشه ..
آروم با صدایی که خودش زمرمه میکنه
:من نمیخواستم بهت آسیب بزنم هوسوک هیچ وقت نمیخواستم من فقط میخوام انتقامم رو بگیرم ......
وبعد از جلوی در اتاق هوسوک دور میشه ..

مدتی بعد میون پیش یکی از هکراش تو زیر زمین میره

میون : خب چی شد؟

-:خب قربان ، انجام شد.لوکیشن و فیلما رو رو براشون فرستادم.

میون: خوبه قیافم که تو شون معلوم نیست ،نه ؟ میخوام سوپرایز شن.

-: نه قربان! خیالتون راحت

میون : خب بریم که کار مین یونگی رو امشب تموم کنیم .

میون به سمت دیگه ی اتاق چرخید و رو به سه جین گفت:
بیا بریم!

سه جین: چییییی؟ منم بیام ؟؟

میون: انتظار داری با هوسوک تنهات بزارم؟؟؟ مگه خرم؟ ره بیوفت ، سریع

سه جین: ولی ما توافق کرده بودیم یونگی نباید بفهمه منم تو اینکار نقش داشتم

میون: نگران نباش نمیفهمه بیرون از اتاق منتظر بمون!

سه جین: اوفففففف ، باشه باشه میام

میون ،به سمت در خروجی رفتن و سوار ماشینشون شدن.

——————————————————-

ببخشید دیر شد حجم درسام خیلی زیاد شده نمیتونستم اپ کنم

اجبار/سپTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang