جونگکوک خندهی ارومی کرد و گفت:
- چیز خاصی نیست فقط یکبار بدون اینکه بدونم با جفتش لاس زدم برای همین هم ازم متنفره...!* * * * * *
تهیونگ آهی کشید، حتی نمیدونست چرا انتظار غیر این رو میکشید. معلومه که اون پسر چیزی جز لاس زدن بلد نبود.
منوی رنگارنگ رو جلوی دستش کشید. به لیست بلند بالای انواع پیتزاها و فستفودهای دیگه نگاه کرد؛ جونگکوک با صبر به صندلیش تکیه زده بود و به صورت زیبای پسر که نور غروب آفتاب به نیمی از صورتش افتاده بود نگاه میکرد.
وقتی تصمیمگیری رو برای امگا سخت دید به جلو متمایل شد و دستش رو برای گرفتن منو دراز کرد:
- من زیاد اینجا میام، بذار کمکت کنم، دوست داری محتویات پیتزات چی باشه؟تهیونگ درحالیکه منو رو به دستش میداد گفت:
- مشکل اینجاست همشون خوشمزه بهنظر میان.آلفا هومی کشید و دستی برای گارسون تکون داد. وقتی مرد جلو اومد جونگکوک سفارش داد:
- دوتا پیتزای ترکیبی مخصوص بیار و دوتا کولا سایز بزرگ لطفاً.گارسون بدون سوال اضافهای از کنارشون رفت.
تهیونگ پوکر فیس بهش نگاهی انداخت و اعتراض کرد:
- حداقل برای نوشیدنی نظرم رو میپرسیدی.پسر آلفا پوکر فیستر از تهیونگ جواب داد:
- چی بهجز کولا با فستفود میچسبه؟ من بهترینش رو سفارش دادم؛ نخندون منو!یک ربع از زمانی هردو در سکوت به موزیک درحال پخش گوش میدادن گذشت؛ با اومدن گارسون و قرار دادن دو پیتزای بزرگ که تشکیل میشد از چند طعم، تهیونگ چشمهاش بزرگ شد.
جونگکوک که زل زدن پسر به پیتزاش رو دید، پرسید:
- مشکل چیه؟تهیونگ توضیح داد:
- این پیتزای خانوادهس!جونگکوک تأملی کرد تا متوجه منظور پسر بشه. با جرقه زدن فکری توی سرش با شیطنت به تعجب و حالت صورت پسر خندید و تمسخر آمیز گفت:
- خدای من یادم نبود که تو یه امگایی.بعد درحالی که با بازوهاش ژست میگرفت گفت:
- فقط یه مرد آلفا میتونه اینو تموم کنه!تهیونگ درحالی که بهش بر خورده بود به صندلیش تکیه داد و با چشمای تنگشده، به پسر گفت:
- محض اطلاعت باید بگم شاید من یه امگام اما به هرحال جنسیتم با تو یکیه و میدونی چیه؟ شرط میبندم زودتر از تو این پیتزا رو تمومش میکنم!پسر آلفا با سرگرمی ساعدهاش رو روی میز گذاشت و به سمت امگای روبهروش خم شد و گفت:
- شرط بستن با من میتونه خیلی برات خطرناک باشه عزیزم!تهیونگ با خشم غرید:
- میخواستم رژیمم رو رعایت کنم، ولی یکی باید درس تورو بهت یاد بده، اونی که اول تموم میکنه برندهست و میتونه برای بازنده تنبیه تائین کنه، خوبه؟

YOU ARE READING
Love in nyc
Werewolfخلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو میگیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ... البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین .... بخشی از داستان : دیگه نمی...