خب قبل اینکه این پارت رو بخونید، یه سر به پارت قبلی بزنید چون متاسفانه متوجه شدم موقعی که پارت رو توی واتپد کپی کردم بخش مهم آخر پارت پاک شده و الان درستش کردم براتون
« از بخش نشستن جونگکوک سر میز تهیونگ تا پرتاب شدن پوره سیب زمینی به میزشون»
بریم برای پارت بعدی:
***********************جونگکوک نفس راحتی کشید و توی دلش از مسیح تشکر کرد که تیم راگبی متوجهش نشدن و میتونه امروز رو بدون دعوا سپری کنه، که با پرت شدن گلوله پوره سیبزمینی به میزشون شوکه شد!
__________________کل سالن برای دیدن اون معرکه چشم شده بود و سکوت سنگینی احاطهشون کرده بود.
صدای نحس مایک، کاپیتان جدید راگبی بلند شد:
- هعی جونگکوک! بازم زیر دامان امگاها قایم شدی؟ چرا نمیای به کاپیتان جدیدت تبریک بگی؟جونگکوک قاشق فلزی توی دستش رو طوری فشار میداد که تهیونگ میتونست قسم بخوره، امکان شکستنش بود!
لحظهای زمزمهی یونگی به گوش جفتشون رسید که خطاب به تهیونگ میگفت، رایحهاش رو آزاد کنه... !
پسر آلفا چشم هاش رو روی هم فشار داد تا بتونه گرگ به سطح رسیدهش رو کنترل کنه. لحظهای چشم باز کرد تا تهیونگ رو چک کنه که با نگاه خیرهی پسر مواجه شد.
نمیدونست پسر شکلاتی توی صورتش چی دید که رنگ از رخسارش پرید و لحظهای بعد رایحهی خوش بو و آرامش بخشش به مشام تیز گرگ آلفای جونگکوک رسید.مایکل دوباره با سرگرمی و صدای بلندی گفت:
- چرا باهام چشم تو چشم نمیشی توله گرگه؟پسر با آرامش خطرناکی از جاش بلند شد و به سمت مایکل برگشت. همونطور که دم عمیقی از رایحهی شکلات فرد پشت سرش میگرفت با صدای هاسکیه گرگش غرید:
- دفعه پیش اگه این توله گرگ بهت رحم نمیکرد، الآن باید با دیدنم کونت رو فشار میدادی، و فرار میکردی تخم حروم... .قدمی به سمت مایکل که انگار از کتک خوردن سیر نمیشد، برداشت. لحظهای ترس توی چشم های مایکل فریاد کشید که بازوش توسط یونگی کشیده شد.
دوست آلفاش کنار گوشش زمزمه کرد:
- خودتو کنترل کن، اونا حراست رو خبر کردن... اینبار از دانشگاه اخراجت میکنن جونگکوک!معلوم بود که حراست رو خبر میکنن. اون پسر تمام زورش رو برای اخراج شدن جونگکوک میزد... .
نفس عمیق دیگه ای گرفت، از ته وجودش میخواست صورت غرق در خون اون موجود کریح رو ببینه.
گرگش به روحش پنجه میکشید و میخواست حمله کنه، از طرفی رایحهی تهیونگ به آروم شدنش کمک میکرد!به هر حال غرورش اجازه نمیداد به اون پسر درسش رو یاد نده! حداقل باید جلوی دانشجو ها غرورش رو حفظ میکرد.
مایکل دوباره به اعصاب آلفای درونش خط کشید:
- یالا جونور، کی افسارتو کشیده؟ شنیده بودم مادرت زیر خوب خایه داری خوابیده؛ ولی مثل اینکه اشتباه...

أنت تقرأ
Love in nyc
مستذئبخلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو میگیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ... البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین .... بخشی از داستان : دیگه نمی...