Chapter_5

72 18 29
                                    


اهنگ پیشنهادی: Harpy Hare از Yaelokre

________________________________________

انچه گذشت ....

گرمی و خیسی رد خون رو بخاطر بریدگی عمیقی که بخاطر فشار چاقو به گردنش بود رو حس می کرد.

فشار چاقوی زیر گلوش رفته رفته داشت بیشتر می شد ,,

______________________________________

Continued flashback*

سئول_ کره
کریسمس سال 2008
سازمان امنیت ملی کره
ساعت 12:05 دقیقه بامداد

....
پیرمرد سعی کرد ارامش خودشو حفظ کنه ولی میدونست که فقط اندازه یه بند انگشت با سکته فاصله داره...

با تمام توانش تلاش برای اینکه بتونه لحنش رو خونسرد و مهربون نشون بده در ادامه حرف موخاکستری گفت:

* باشه عزیزم اپا رو ببخش باشه؟؟ دیگه اپا اونجوری صدات نمیکنه باشه؟

به خوبی میدونست از حرکات، لحن پسر، طوری که اپا صداش میزد ..میتونست بفهمه که پسری که پشتش وایستاده حرکات و رفتارش دست خودش نیست و توی حالت خلسه یا کما قرار داره ...

پسر نوجوون با تن صدای نامطمئن لب زد :

_ اگه بکشمت دیگه منو اذیت نمیکنی ... بعدش میتونم راحت برم بیرون و با دوستام و بکهیون هیونگ بازی کنم ، یا اوما رو بغل کنم تا نوازشم کنه بدون اینکه که هیولا صدام کنه...

پروفسور علاوه بر اینکه فهمیده بود اون پسر تو حالت عادی نیست متوجه شد .. پسر موخاکستری ای 16 ساله ای که با چاقو هدف گرفته بودش با یه بچه 5 یا 6 ساله هیچ فرقی نداره ..

دَم عمیقی بخاطر فشار اون چاقو به گردنش گرفت ;

* جیمین عزیزم اپا متاسفه .. بیا باهم حرف بزنیم نمیزارم کسی اذیتت کنه باشه؟ اپا مراقبته باشه؟؟

فشار چاقوی زیر گردنش کم کم برداشته شد ......
مو خاکستری چونش لرزید و با چشمایی پر از اشک دو زانو روی زمین نشست و با صدای بلند زد زیر گریه ...
صدای گریش دل هر سنگی رو اب میکرد چه برسه به اون پیرمرد که دوتا نوه کوچولو داشت ...
از استرسی که توی نگاه و لحنش مشخص بود هقی زد ;

_ نمیخوام هق__ نمیخوام , اپا هر وقت میگی هق_ میخوای باهام حرف بزنی یا بازی کنی هق_ منو میبری توی اتاق هق_ با امپول پوستمو سوراخ میکنی هق_ بعدش بدنم خیلی درد میگیره هق_ نمیخوام...

توی اون لحظه تنها چیزی که میتونست حال اون پیرمرد کار کشته رو توصیف کنه فقط << وحشت >> بود ...
اون چیزی که میشنید حقیقت نداشت که نه؟؟
اون بچه اونقدرا هم گذشته ترسناک و دردناکی که فکرشو میکرد نداشت دیگه نه؟؟.....

𝙜𝙧𝙖𝙮? | 𝙮𝙤𝙤𝙣𝙢𝙞𝙣Where stories live. Discover now