𝙜𝙧𝙖𝙮? | 𝙮𝙤𝙤𝙣𝙢𝙞𝙣

Chapter_7

آنچه گذشت :

از کجا میدونی نمیتونم خاکستری ؟

__________________________________________

سئول_کره
تیمارستان ووشین
ساعت : 1:36  PM

        *حدود ۲ دقیقه بعد از خروج یونگی*

دقیقا زمانی که خواست به پرستار شیفت اون ساعت بسپره که داروی اون پسر رو بده  همون سرپرستار بخش صبح رو دید که سعی در اغوا کردنش داشت ..

زن که متوجه حضور مرد جذاب و مورد علاقش شده بود , صداش رو نازک کرد و جوری رفتار کرد که انگار مرد رو تا اون لحظه ندیده.

& اه... سلام دکتر مین، شما اینجا چیکار میکنین ؟

مرد موهای تنش از صدای نازک اون زن سیخ شد و بدنش از اون لحن خیلی نامحسوس لرزید ولی تغییری تو چهرش نداد و لبخند مصنوعی زد:

+  اوه سلام ...اومده بودم به بیمار اتاق 777 سر بزنم .

سرپرستار با ذوق انگار دکتر روبه روش چیز جالبی رو رو گفته باشه لب زد:

& همون پسر جیگره که موهاش خاکستریه رو میگید ؟

روانشناس اخمی کرد ؛

+  پسر جیگرِه؟

سرپرستار عشوه ای اومد و با خنده موهاش رو پشت گوشش  فرستاد

& حتما چون روز اولتونه که اومدید نمیدونید اینجا همه بجز دکتر کیم , پروفسور لی و بیمار اتاق 396  اونو جیگر موخاکستری صدا میزنن .

یونگی اخمش پرنگتر شد خودش نمیدونست چرا ولی اصلا از این موضوع خوشش نیومده بود ..
چرا باید یه بیمار رو اینجوری صدا کنن؟
اونا برای کمک و درمان اینجا بودن یا چشم چرونی و هرزگی ؟

+ اونوقت به چه دلیل ؟

سر پرستار کمی سوالی به روانشناس نگاه کرد

& خب اون خیلی خوشگله ..
لبای گوشتی و قشنگی داره ..موهاش خیلی ناز و نرمه... چشمای خوش رنگی هم داره ..
اگه روانی نبود ممکن بود کشته مرده زیاد داشته باشه مخصوصا تو پسرا ..در کل خیلی سکسیه و__

مرد به زور سعی در کنترل عصبانیتش  داشت ولی سعی کرد که اون سرپرستار چندش اور و هرزه رو زیر مشتاش نگیره .
اخه محض رضای فاک یه ادم هرچقدرم منفور یا لجن باشه نمیاد نگاه هرزه و ناپاکشو رو تن و صورت یه ادم مریضِ بیگناه ببنده تازه لقبم براش بزاره ..

+ خیله خب بسه.
به اندازه کافی شنیدم حالا هم لطفا برید و به کارتون برسید .

زن که متوجه زیاده رویش شده بود سری تکون داد و با دارو های تو دستش به سمت اتاق اون پسر رفت که دستش با شدت زیادی کشیده شد .

+ کجا ؟

سرپرستار که از اون برخورد یهویی مرد روبه روش شوک زده و هیجان زده شده بود با گونه های رنگ گرفته گفت؛