𝙜𝙧𝙖𝙮? | 𝙮𝙤𝙤𝙣𝙢𝙞𝙣

Chapter12

انچه گذشت..

قطع کرد و به سمت اتاق کوک دوید و سرعتش رو زیاد کرد .
پرتو های افتاب ازبین ابر های خاکستری اسمون به توی راهرو میتابیدن ..
زمزمه کرد

> وقتشه برگردی پیشمون شوگا هیونگ!

_________________________________________

سئول_کره
ساعت 3:50 am

حدود نیم ساعتی میشد که کارش تموم شده بود و داشت رانندگی میکرد ..ولی یه مشکلی بود .. میپرسید چی ؟
اون جوجه موخاکستری داشت از اول که سوار ماشین شده بود با چشمای ستاره ای  بهش نگاه میکرد و خب یونگی تا الان یه ده بیستا سکته ای رو رد کرده بود .

+ چی میخوای بچه ؟

جیمین که انگار به خواستش رسیده باشه سریع با صدایی که از شدت هیجان میلرزید تقریبا داد زد

_ جدی ما الان بیرونیم ؟ بیرون از اونجا ؟؟ اره ؟؟

روانشناس با خونسردی و کمی خستگی که از صورتش معلوم بود لب زد

+ اره بیرون از اونجاییم .

پسر از شدت هیجان و خوشحالی لرزه ای به تنش افتاد و زمزمه کرد

_یعنی میتونم دوباره بدون ترس بغلت کنم .. بدون اینکه بترسم از پیشم بری..

مرد با شنیدن زمزمه نامفهوم پسر سمتش برگشت

+ چیزی گفتی ؟

موخاکستری دستاشو اروم تکون داد و با لحن قبلیش ادامه داد

_ نه نه .. رانندگیتو بکن .

مرد سری تکون داد و دوباره حواسشو به جاده داد .

از توی اینه بغل به میمیک صورت پسر نگاه کرد و خب .. اون لحظه واقعا از موخاکستری برای بار دوم ترسید ..
اون حالت صورت واقعا رعشه به تن هرکسی مینداخت ..
جوری که چشمای عسلی کدرش برق میزدن و برای پنهان کردن لبخندش لبای قلوه ای شو گاز گرفته بود و از نیم رخ به بیرون پنجره ماشین نگاه میرد واقعا ترسناک بود .

نگاهشو از اینه بغل ماشین گرفت و دوباره به جاده داد الان وقتی برای انالیز پسر نداشت ..یا به زبون ساده تر خسته تر و بی حال تر از این حرفا بود تا حالت های پسر براش اهمیت داشته باشه .

این دفعه به هتل نمیرفت ، میرفت توی خونه ای که تو گانگنام اجاره کرده بود .
بلافاصله بعد از این که اون قرارداده تمام وقت رو امضا کرده بود به یه املاکی سپرده که تو کمترین وقت براش یه خونه توی بهترین موقعیت جور کنه . دلش نمیخواست پسرش رو جایی مثل یه هتل ببره چون لیقتش رو بیشتر میدونست .. حتی بیشتر از یه خونه تو گانگنام !

خواست از دور میدون بپیچه که با صدای پسر لحظه ای سرعتش رو کم کرد .

_ میشه بریم یه چیزی بخوریم ؟ گشنمه .