ᕱ⑅ᕱₛ₂ 3

1.4K 184 172
                                    

୨୧ my petalₛ₂ ୨୧
part 3

୨୧ my petalₛ₂ ୨୧part 3

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


●●●

با لبخند در خونه رو باز کرد و چمدانش و کناری گذاشت. دسته گل رزهای رنگی به دست داخل خونه رفت

_ خرگوش کوچولوی من ! همسر قشنگم کجایی؟
ببین کی اومده!

با دیدن خرگوشش که بی حال روی زمین کنار در ورودی نشسته بود ، پتویی دور خودش پیچیده یود ، چشماش کاسه خون بودن و رنگش درست مثل گچ شده بود ،دسته گل از دستش افتاد.

کنارش زانو زد و از شدت حرارت صورتش،   هینی کشید

_ نفس من؟... چی شدی؟

از حس دست سرد تهیونگ روی صورتش ،  لرزی کرد و بیشتر توی پتو فرورفت

+ ت..تهیونگی..

با مهربونی اشکهاش و پاک کرد و بهش نزدیک تر شد .

_جانم بیبی؟

خرگوش سریع روی زانوهاش بلند شد و مرد و بغل کرد. تهیونگ از حرارت زیاد تنش ترسید و موهاش و بوسید.

_ زندگی من؟ هیت شدی ؟ آخه الان که وقتش نبود عزیزم ..

+ آره ن..نمیدونم چرا...

هق هق می‌کرد و قلب مرد آتیش میگرفت. به آرومی از روی زمین بلندش کرد . خرگوش با دلتنگی به تنش چسبید و دست و پاهاش و دورش حلقه کرد. سرش و توی گردن مرد فروبرد و عطرش و استشمام کرد.

+ د..دلم خیلی هق برات تنگ شده بود... هق..خیلی بدی.. خیلی.. هق..

با نگرانی روی کاناپه نشست و خرگوشش و میون بازوهاش فشرد.  صورتش و قاب کرد

_  ببخشید دردت به جونم.. خب چرا دیشب به من نگفتی هیت شدی خرگوش بد؟ .. احتمالا دوباره تهوع داشتی تب هم که داری.. حتما دیشب هم نتونستی درست بخوابی و دوباره نصفه شب از درد زیاد از خواب پریدی مگه نه؟

با مظلومیت سری تکون داد و گوش های بانمکش ، پایین افتادن و روی صورت سرخش و پوشوندن

+ اوهوم...

تهیونگ قلبش از کیوتی و مظلومیت خرگوشش داشت تیکه تیکه میشد. با لطافت گوشهاش و بوسید و آروم از روی صورتش کنار زد.

ᴍʏ ᴘᴇᴛᴀʟ | گلبرگ منWhere stories live. Discover now