"بادبزن"

کی جرعت کرده خشم امپراطور افلاک رو بیدار کنه؟
کی میتونه با بی رحم ترین امپراطوری که دنیا به خودش دیده مبارزه کنه؟
شاید اون برای مبارزه نیومده.... شاید دنبال رویاشه
.........................................................................
سلام من جانگ هوسوکم، جیهوپ صدام میکنن، از اشناییت خوشبختم جنابه.... بادبزن؟؟
"فروشنده با صدایی گرفته میپرسه"
با باد بزن حرف میزنی؟
'جیهوپ در پاسخ میگه"
این باد بزن قراره بشه دستیار من پس بهتر نیست باهاش معاشرت داشته باشم؟
"جیهوپ بلند میشه و به هانبوک مشکی با گلدوزی طاووس تنش دست میزنه"
قیمتش؟
"فروشنده به باد بزن نگاه میکنه و به مرد میگه"
سه سکه نقره
"جیهوپ دست داخل کیف کوچیکش میبره و سه سکه به فروشنده میده، باد بزن رو میگیره و داخل استین هانبوک تنش قایم میکنه و به گشتن داخل بازار ادامه میده  و با خودش صحبت میکنه"
نیاز به شونه دارم...
"در راه برگشت شونه ای از جنس چوب درخت بامبو میگیره و برمیگرده پیش مادر بزرگ پیرش"
خانم هویی خانم هویی
امروز دستیارمو پیدا کردم
"ذوقی نهفته داخل تن صداش بود که خانم هویی به خوبی متوجه میشد"
جیهوپ... در جایگاه یک رقاص خوب نیست که کنترل  احساساتش رو نداشته باشه
"خانم هویی با جدیت کامل به جیهوپ تذکر داد که لرزش خفیفی به تن پسر جوان افتاد"
ببخشید خانم هویی
"جیهوپ با ناراحتی کمی گفت
خانم هویی کمرش رو صاف کرد و به جیهوپ گفت"
ببینم باد بزنت رو
"جیهوپ کمی خم شد و باد بزن رو به خانم هویی تقدیم کرد
خانم هویی با دست های چروکیدش به خوبی سطح باد بزن رو لمس کرد"
چوب درخت دارچین... خوبه
"جیهوپ کمی خندید و ذوق کرد بابت انتخاب در باد بزن"
ممنون خانم هویی
"خانم هویی باد بزن رو به جیهوپ داد"
تمرین کن
"با جدیت گفت و وارد خونه شد
جیهوپ موهای بلندش رو روی شونه هاش ریخت و با دقت باد بزن رو داخل هوا تکون میداد
با باد بزن هوا رو میشکافت و از بینش عبور میکرد
پاهاش رو با دقت کامل تکون میداد و خط هایی بی معنی رو زمین میکشید
موهاش مثل موج  های بی قرار دریا بود
مانند همان زیبا و جذاب
صورت زیبا جیهوپ میدرخشید
از چشمان کشیدش تا خط فک برندش
همشون زیبا و چشمگیر بودن
یه راحتی دل همرو میبرد و داخل چشمانش زندانی میکرد"