جیهوپ محو دیدن پسر چشم زخمی شده بود
به اینکه چطوری موهاشو بسته
به گردنش که وزن اون گردنبند سنگین رو تحمل میکنه
محو دیدنش بود که ونژی زد روی شونش
ونژی گفت
الان میتونم دستگیرت کنم به دلیل زل زدن به ولیعهد
اما تو پسر عمومی پس اینبار رو میبخشمت
گفت و رفت
جیهوپ دستشو فشار داد و وارد صف شد
صفی که قراره از بین اون ها رقصنده جشن پادشاهی رو انتخاب کنن
البته رقصنده اصلی رو انتخاب کنن میخواست شانسشو امتحان بکنه
یک ساعت گذشت
دوساعت گذشت
سه ساعت گذشت
کسی انتخاب نشد
نوبت جیهوپ شد
عرق سرد روی پیشونیشو پاک کرد و باد بزن نازنینشو بیرون اورد
نفس عمیق کشید و دست های لرزونشو تکون داد
پاهاش رو تکون میداد و روی زمین خط های نامعلوم و نامرئی میکشید
دستهاش رو تکون میداد و با باد بزنش هوارو میشکافت
موهاش مانند شلاق به صورتش میخورد
با بادبزن چهره زیباش رو میپوشوند و میرقصید
رقصید و رقصید و رقصید
تموم شد
ثابت ایستاد
تعظیم کوتاهی به پسر چشم زخمی کرد
و دقیقا زل زد توی چشم های زیباش
پسر چشم زخمی لبخند محوی زد
CZYTASZ
"بادبزن"
Horrorکی جرعت کرده خشم امپراطور افلاک رو بیدار کنه؟ کی میتونه با بی رحم ترین امپراطوری که دنیا به خودش دیده مبارزه کنه؟ شاید اون برای مبارزه نیومده.... شاید دنبال رویاشه .........................................................................