بعد از چند ساعت تمرین جیهوپ خسته میشه و تصمیم میگیره به خونه بره و خودشو مهمون به دوش اب گرم کنه"
خانم هویی من میرم حمام
"خانم هویی درحالی که داشت مواد اولیه غذا رو اماده میکرد گفت"
برو
"جیهوپ هانبوکش رو دراورد و کنار گذاشت به حمام رفت
زیر دوش اب گرم به همچیز فکر کرد
به ایندش
به رویاش
میتونست رویاشو به واقعیت تبدیل کنه
میتونست مادر بزرگشو سر بلند کنه
دو ساعت به فکر کردن گذشت تا صدای خانم هویی دراومد"
ای پسر گستاخ چند ساعت اون تویی و داری اب رو هدر میدی ما خیلی پول داریم که بخوایم پول زیادی به اب بدیم
"خانم هویی با اعصبانیت با مزه ای گفت با هرکلمه باد بزن داخل دستش رو تکون میداد و صورتش قرمز شده بود اما کسی نبود که اهمیت بده
بعد از چند ساعت جیهوپ تصمیم گرفت فکر کردنرو تموم کنه چون اب داغ داشت پوستشو از بین میبرد
به اتاقش رفت و روی تخت چوبیش دراز کشید
میخواست چرت بزنه که بوی غذا شکم کمی تپلشو بیدار کرد
فورا ردای سفیدی پوشید و موهای مشکی پر پشتشو جمع کزد و با گیره مو چوبیش بست"

ŞİMDİ OKUDUĞUN
"بادبزن"
Korkuکی جرعت کرده خشم امپراطور افلاک رو بیدار کنه؟ کی میتونه با بی رحم ترین امپراطوری که دنیا به خودش دیده مبارزه کنه؟ شاید اون برای مبارزه نیومده.... شاید دنبال رویاشه .........................................................................