بخش بیست و هشتم: ییجان
من اسم مشترک رو انتخاب کردم؛ اما راهمون رو با هم و در کنار هم ادامه میدیم.
******************
آخرین روز فیلمبرداری زودتر از چیزی که فکرش رو میکردن، رسید. زمانی که آخرین سکانس رو فیلمبرداری کردن، صدای کات کارگردان به گوش همه عوامل رسید. تو اون لحظه جان و ییبو نمیدونستن چطور حال و احساسات خودشون رو توصیف کنند.
فقط وقتی به خودشون اومدن متوجه دستهگلهایی که به دستشون دادن، شدن. لبخندی روی لبهاشون نشست و به ترتیب با کارگردان، تهیهکننده و عوامل دیگه عکس گرفتن.
وقتی آخرین مصاحبهها هم تموم شد به سمت هتل حرکت کردن. از وَن مشترک استفاده کرده بودن و توی راه هیچ کدوم حرفی نمیزدن. شاید هیچ چیزی برای گفتن نداشتن و شاید غمی که توی وجودشون بود انقدر زیاد بود که میترسیدن با حرف زدن، دیگری به اون پی ببره؛ برای همین ترجیح دادن از ابتدا تا انتهای مسیر سکوت کنند.
******************
وقتی به هتل رسیدن، هر دو بدون اینکه تلاشی برای حرف زدن بکنند، همونجا ایستادن. انگار هیچ حرفی برای زدن پیدا نمیکردن. جان زودتر به خودش اومد، جلو رفت و از پشت ییبو رو به آغوش کشید و محکم به خودش فشارش داد:
اولین پروژه بزرگت رو تموم کردی، بهت تبریک میگم.
ییبو هیچی نگفت، فقط دست جان که دور شونهش حلقه شده بود رو محکم گرفت. جان بوسهای به گردن ییبو زد و گفت:
چیزی نمیگی؟
ییبو در حالی که سعی میکرد لرزش صداشو پنهون کنه، گفت:
چی بگم؟
جان این بار بوسهش رو روی گونه ییبو نشوند و گفت:
جلوی من بغضت رو پنهون نکن. جلوی من خودت نباشی، جلوی کی باشی؟
و همین حرف باعث شد ییبو به سمت مرد برگرده و صورتش رو توی انحنای گردن جان فرو ببره. جان محکم ییبو رو به خودش فشار داد و منتظر موند تا پسر شروع به حرف زدن کنه. میدونست این پروژه برای ییبو چقدر مهم بود، همونطور که برای خودش به این شکل بود. بالاخره پسر شروع به حرف زدن کرد:
همیشه میترسیدم کنارت قرار بگیرم، میترسیدم لیاقت همبازی شدن با تورو نداشته باشم. جلوت اعتماد به نفس نداشتم و فکر میکردم از من بدت میاد؛ اما وقتی کنارت قرار گرفتم، ترسهام از بین رفت. الان تنها ترسم این هست که دیگه نتونیم انقدر راحت کنار هم باشیم. دیگه باید هتل رو هم تحویل بدیم و بریم. من به بودن کنارت عادت کرده بودم.
جان لبخندی زد، دستش رو تو موهای ییبو فرو کرد و گفت:
ما که قرار نیست همدیگه رو از دست بدیم.

YOU ARE READING
𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐿𝑒𝑓𝑡 𝑀𝑒
Fanfictionنام فیک: وقتی ترکم کردی تعداد پارتها: ۳۲ (کاملشده) نوبت آپ: سه شنبهها ژانر: ریللایف، عاشقانه، غمگین تایپ: ورس _________________ 🏮𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒀𝒐𝒖 𝑳𝒆𝒇𝒕 𝑴𝒆🏮 در فراز و نشیب به دست آوردن خواستههایم، من تو را از دست دادم... ...