13

804 155 84
                                    

buenos días ;)♡

لویی با شنیدن صدای زنگ در،دست از چپوندن مارشملو ها تو دهن نایل کشید و به سمت در رفت.

لو-قورتشون ندیااااا هنوز باهات کار دارم جوجه ایرلندی

بلند گفت و درو بازکرد.
با دیدن هری لبخندی زد و کنار رفت.

لو-سلام هزا

ه-اوه خدایا دارم دستشوییمو میریزیم لطفا برو کنار لویی.

پاهاشو به هم چسبونده بود و خم شده بود.
لویی با خنده رفت کنار و هری با سرعت به سمت دستشویی شلیک شد.
لویی برگشت به سمت نشیمن و با دیدن دهن خالی نایل داد زد:

لو-چرا قورتشون دادددی

و رفت سمت نایل برای تنبیهش با تمام قدرت شروع کرد به کشیدن لپاش.

ن-آیییییی..آییی لویی لپام جرررر خورد..آخخخخ..خوشمزه بودن نتونستم تحمل کنم..آییییی ولشون کنننن

نایل با لپای کشیده شده که باعث میشد صداش بانمک بشه میگفت.

لو-باشه خودت خواستی

لویی گفت و لپاشو ول کرد و انگشتای شصتشو پشت لب نایل گذاشت.

ن-نهههههههههه!لویی خواهش میکنمممم!

نایل داد زد و شروع کرد به دست و پا زدن.
لویی با لبخند خبیثی بیشتر رو نایل خم شد و با بی رحمی یه سیبیل آتشین جهنمی بهش داد.

ن-آیییی مرتیکههه ی فاکر نکنننن..گمشو کنار از رو منننن

لویی که به خواستش رسیده بود با چشمایی که شرارت ازش میبارید رفت کنار و با رضایت به صورت قرمز و پشت لب قرمز تر نایل نگاه کرد.
چشمای نایل پر از اشک شده بود و با تفرت به لویی نگاه میکرد.

لی-چقد سر و صدا میکنید..خفه شید دو دیقه میخوام با مامانم حرف بزنم

لیام از تو اتاق داد زد.
زین روی کاناپه نشسته بود و هندزفری تو گوشش بود و چشماش بسته بود.

ن-سیبیلام بی حس شدن عوضی!

لویی شیطانی خندید و بسته ی مارشملو رو برداشت و مشغول خوردن شد.
هری در حالی که لباساشو عوض کرده بود از پله ها پایین اومد و کنار لویی نشست شد.

ه-آخیییش

گفت و مارشملویی که لویی داشت به سمت دهنش میبرد رو قاپید و گذاشت تو دهن خودش.

لو-قرارت چطور پیش رفت کاپ کیک؟

لویی گفت و هری عجیب نگاش کرد.

ه-کاپ کیک؟!این از کجا دراومد؟!

لویی موهای هری رو بهم ریخت و دستشو بینشون نگه داشت.

لو-از اینجا

ه-هممم

هری گفت و سرشو رو شونه ی لویی گذاشت و چشماشو بست.
لویی ریز خندید و به دست کشیدن تو موهای هری ادامه داد.

|Larry Stylinson|Where stories live. Discover now