هپ یو انجوی ایت؛)💙
-کِی سی تا شد؟:")سومین بار بود که اون پنج نفر روی پله ها نشسته بودن تا ویدیو دایری هفتشون رو ضبط کنن.
اولین پله رو هری و لویی پر کرده بودن،دومین پله نایل و زین و سومین پله هم لیام.
ه-ما واند دایرکشنیم و این ویدبو دایری هفته ی سوممونه.
گفت و سه تا از انگشتاشو بالا گرفت.
لی-آه..هفته ی قبل ما اوقات خوبی داشتیم،بجز اینکه هری نصف هفته رو مریض بود!..این فقط یه ذره..فقط یذره شوک کننده بود و تمرینمون خیلی خیلی بد پیش رفت و خب اون هفته هممون یجورایی مظطرب بودیم.وقتی لیام داست حرف میزد لویی به هری خیره شده بود و پسرا سرشونو به نشونه ی تایید تکون میدادن.
لویی که کلاهشو به صورت کج و مسخره روی سرش گذاشته بود نگاهی به دوربین کرد و دستشو به سمت پیشونی هری برد و موهای فرفریشو از روی پیشچنیش کنار زد و دست خودش رو جایگزین موهاش کرد.
لو-فکر کنم الان یکم تب داره.
هری چشماشو به صورت مسخره گرد کرد و نایل بلند خندید.
لویی لبخندی زد و دستشو بالاتر برد و تو موهای هری فرو برد و به همشون ریخت و باهاشون بازی کرد.
لو-آوووو
تو صحنه ی بعد لویی کلاهش رو پایین کشیده بود طوری که یک چشمش مشخص بود.
و خودش رو به هری نزدیک کرده بود.ز-خوشبختانه اون شب ما مقاومت کردیم و فکر کنم این بهترین اجرایی بود که میتونستیم داشته باشیم!
پسرا تایید کردن و لویی بی توجه دندوناشو روی شونه ی هری فشار داد و گازش گرفت.(×-×)
صورتشو از شونه ی هری جدا کرد و گفت:
لو-به نظر من حضار عالی بودن!.. اونا واقعا پشت ما بودن..آممم.
پسرا تایید کردن و هری به صورت لویی که فاصله ی کمی ازش داشت خیره شده بود و سرشو تکون داد.
این ویدیو دایری لعنتی طلسم شده بود!
اون دلش میخواست همون لحظه لویی رو با اون قیافه ی مسخرش انقدر ببوسه تا دیگه لبی براش نمونه!لیام-خیلی بلند بود،واقعا بلند بود!!(تشویق حضار رو میگه*-*)
هری به تکون دادن سرش بسنده کرد و فکرای شیرینش رو درمورد لویی از ذهنش بیرون کرد و به دوربین نگاه کرد و گردنش رو خاروند و حرفای لیام رو تایید کرد.
ن-بعدش همه به ما رای دادن و ما خیلی خوشحال شدیم.
ه-از همه ممنونیم،به رای دادن ادامه بدید و متوقف نشید.
تو صحنه ی بعد لویی کاملا کلاهش رو روی سرش کشیده بود و صورتش مشخص نبود.
اون همیشه داره شوخی میکنه!
دقیقا کی جدیه؟
VOCÊ ESTÁ LENDO
|Larry Stylinson|
Fanficاینجا هیچ وهم ، خیال یا افسانه ای نیست.. اینجا همه چیز شیرین و قابل لمسه..! درست مثل یه فلش بک به خاطرات خوب قدیمی:)