هُپ یو انجوی ایت؛)💙
لو-یووووهوووو...ما همیشه برنده ایم مادرفاکرززز!
لویی محکم درو باز کرد و بعد از اینکه وارد خونه شد بلند داد زد و پسرا هم پشت سرش اومدن تو.
لی-فحش نده لویی،تو دهنت میمونه جلوی بقیه هم میگی ابروت میره!
لیام لویی رو نصیحت کرد و نایل خندید
لو-اوه جدی؟باشه
از این به بعد رعایت میکنم ددیِ اسهول ها!لیام سرشو به نشانه تاسف تکون داد و وقتی دید لویی بعد از اینکه لباساشو درآورد رو راه پله ولشون کرد بلند گفت:
لی-خدایاااا منو نجات بدههه!
نایل از پشت محکم پرید رو پشت لیام و دستاشو دور گردنش حلقه کرد.
ن-حذففف نشدیممم حذففف نشدیمممم حذف نشدیمممم.
نایل بلند داد میزد و همونطور که پشت لیام بود جفتک انداخت.
لی-آره شدیم،کمرمو نابود کردی بیا پایین.
نایل مظلوم شد ولی از پشت لیام پایین نیومد.
ن-ددی؟......
لی-بیا پایین...
ن-ددی؟..............
مظلوم گفت و سرشو رو شونه ی لیام گذاشت.
لی-لعنت به همتون.
زین نیشخند زد و گفت:
ز-هی،تو فحش دادی!
لی-آره دادددم..
گفت و همونطور که نایل آویزونش شده بود از پله ها بالا رفت.
هری که بخاطر خوشحالی هایی که تو راه کرده بود لپاش قرمز شده بودن و خسته بود خمیازه ای کشید و رفت طبقه ی بالا.
لویی رو دید که لباساشو عوض کرده و رو شکم رو زمین افتاده تا خستگیش در بره.
نایل هم رو تختش مشغول ور رفتن با مارک پشت لباسش بود و لیام بعد از ورود هری از اتاق خارج شد.
هری لباساشو درآورد و بدون اینکه چیزی جایگزینشون کنه افتاد رو لویی.لو-هععع..کدوم فاکری..
لویی جیغ زد و هری پرید وسط حرفش و با دست زد تو صورتش.
ه-منم احمق...
لو-اوه......خیلی سنگین شدی..دارم له میشم!
هری در جواب لویی همونطور که رو پشتش بود دندوناشو تو گردنش فرو کرد و گاز گرفت.
لو-آخخخخ.....اِههههه
وقتی هری جایی که گاز گرفته بود رو مکید لویی ناله کرد و نایل که رو تخت بود با چشمای گنده سرشو بلند کرد..
ن-اون دیگه چی بود؟!
هری گونه ی صاف لویی رو بوسید و از روش کنار رفت تا دوست پسرش تبدیل به پوره نشه.
YOU ARE READING
|Larry Stylinson|
Fanfictionاینجا هیچ وهم ، خیال یا افسانه ای نیست.. اینجا همه چیز شیرین و قابل لمسه..! درست مثل یه فلش بک به خاطرات خوب قدیمی:)