29

792 144 82
                                    

هُپ یو انجوی ایت؛)♡

هری روی زمین دراز کشیده بود،
لویی رو دسته ی مبل نشسته بود،
لیام به زین که در معرض افتادن از روی مبل بود تکیه داده بود،
نایل هم سرش رو پای لویی بود و پاهاش رو پاهای لیام،
خب..
با این وضع نشستن یعنی دارن چیکار میکنن؟
با کنسول بازی میکنن؟
نه!
فیلم میبینن؟
نه!
شاید خوابیدن؟
نه!!
هیچ کاری نمیکنن؟
باز هم نه..
اونا دارن آهنگ این هفتشون رو تمرین میکنن!!
شاید عحیب باشه ولی مدل تمرین کردنشون همینه.
اونا همه کارشون عجیبه پس اینکه تمرین کردنشون هم عجیبه نباید زیاد شگفت انگیز به نظر بیاد!

اونا میخوندن و هر دفعه از مچ نشدن صداشون با آهنگ اعتراض میکردن و غر میزدن.
اون آهنگ با اون ریتم تندش برای یه گروه پنج نفره اصلا مناسب نبود،با اینکه اونا چندین بار تمرین کردن!

حتی دیروز وقتی برای تمرین به صحنه رفتن و سایمن وضع داغونشون رو دید گفت باید بیشتر تمرین کنن و آهنگ مشکلی نداره!

صدای هری که داشت میخوند با صدای زنگ موبایل لویی قطع شد.

لویی سر بلوند نایل رو از رو پاش کنار زد و بی توجه به غرغر های نایل خم شد و گوشیشو از روی میز برداشت و تماسو برقرار کرد.

لو-بله؟

-سلام لویی،من منشی آقای کاول هستم،ایشون امروز ازتون میخواد که به بوتیک(..)برید و با طرافداراتون ملاقات کوچیکی داشته باشید.

لویی نگاهی به پسرا کرد و گفت:

لو-اوه،باشه!

-ماشین تا دو ساعت دیگه اونجاست..فعلا.

لویی تماس رو قطع کرد و گفت:

لو-پاشید حاظر شید باید بریم فنهارو ببینیم.

هری چشماش گرد شد و نشست.

ه-فنامونننننن؟؟؟عرررررررر

لیام غرغر کرد و از جاش بلند شد.

لی-سایمنم وقت گیر آورده ها!!..هنوز نتونستیم آهنگو بخونیم بعد میفرستتمون خرید.

زین هم بلند شد و دستشو رو شونه ی لیام زد

ز-حرص نخور لیوم،دیدن فنها باعث میشه رای هامون بیشتر شه.

لیام باز هم غرغر کرد و به سمت پله ها رفت تا حاظر شه.
زین روشو به سمت پسرا کرد و با نیشخند گفت:

ز-حسابی خوشتیپ کنید،قراره دخترامونو ببینیم!!

*~*~*

لی-زییییین بسههه کچل شدی!

لیام عصبی گفت وقتی دید زین برای ششمین بار به موهاش تافت زد.

ز-اهههه هنوز نیاز داره،فقط یکم اینجا..

|Larry Stylinson|Where stories live. Discover now