Im already dead!!
ولی هُپ یو انجوی ایت:")💙🍭___________
وقتی هری و لویی رسیدن خونه،هری لباس هاشو درآورد و فقط یه تیشرت قرمز پوشید.
اون حتی بعضی وقتا بدون تیشرت تو خونه میگشت و هیچ مشکلی نداشت و خیلی هم راحت بود،یکی از دلایلش هم اینه که اینجا روزها خیلی گرمه.
با ذوق لاک سبز رنگی که لویی براش انتخاب کرده بود رو برداشت و از اتاق خارج شد.
لویی خیلی سریعتر از هری لباساشو عوض کرده بود و حالا پاهای بدون جورابش رو روی میز دراز کرده بود.
هری هم کنارش نشست و مثل اون پاهاشو رو میز دراز کرد.لو-خیلی خوبه که هیچ لیامی برای گیر دادن به گذاشتن پامون اینجا نمیبینم.
هری تایید کرد و لاک رو باز کرد و ظرفش رو بین زانوهای لختش گذاشت که نریزه.
لویی نگاهی به لاک و بعد صورت هری کرد.
وقتی داشت این لاک رو میخرید خودشو در حالی تصور میکرد که داره ناخونای کشیده و زیبای هری رو رنگ میکنه.دستشو جلو برد و ظرف لاک رو از بین زانوهای هری برداشت و هری از برخورد انگشتای گرم لویی با پاش لرز کوچیکی رو تو بدنش حس کرد.
لو-بده من برات بزنم کاپ کیک.
لویی با لحن شیرینی گفت و هری با لبخندی چال های عمیق و کشندشو بهش نشون داد و قلم لاک رو گرفت سمتش.
لویی قلم رو گرفت و دست کشیده و بزرگ هری رو تو دستاش گرفت.
قد هری از لویی کوتاه تر بود،اما بزرگتر بودن دست و پاش نشون میداد که هری در آینده قراره از لویی بلندتر باشه.
لویی نمیتونست بیخیال جذاب بودن این موضوع بشه و بجاش برای کوتاه بودن قد خودش حرص بخوره.قلم سبز رنگ رو با حوصله و دقت روی انگشت کوچیک هری کشید و شروع کرد.
هری به لویی که سرش پایین بود و مژه های خوشگل و بورش رو به هم میزد نگاه کرد.
موهای نرم و شکلاتیش تو صورتش ریخته بود و انگار داشت میرفت تو چشمش و اذیتش میکرد.
پس هری دست آزادش رو بالا آورد و با ملایمت موهای نرم لویی رو کنار زد.لویی بدون اینکه سرش رو بلند کنه لبخندی زد و با انگشت شصتش پشت دست هری رو نوازش کرد.
رون لخت هری که به پاهای لویی چسبیده بود،انقدر نرم و صاف بود که لویی دلش میخواست انقدر گازش بگیره تا دیگه انقدر سفید نباشه!
لویی با فکر گاز گرفتن رون های هری دستش کمی لغزید و پوست هری لاکی شد.
لباشو تو دهنش کشید و انگشت شصت خودش رو روی انگشت هری کشید تا پاکش کنه.لو-اونیکی دستتو بده.
لویی گفت و هری دستشو به لویی داد، لویی چشمکی به هری زد و مشغول شد.
YOU ARE READING
|Larry Stylinson|
Fanfictionاینجا هیچ وهم ، خیال یا افسانه ای نیست.. اینجا همه چیز شیرین و قابل لمسه..! درست مثل یه فلش بک به خاطرات خوب قدیمی:)