-: کافیه!...تمومش کن دیگه از حرفای تکراریت خسته شدم .
سرش با تمام توانم داد زدم و سعی کردم گوشی که دستمه رو سمتش پرت نکنم.
لویی: احمق فقط بخاطر خودت میگم . دلم نمیخواد تنها چیزی که تو زندگیم مونده رو از دست بدم
سعی کرد اروم حرف بزنه .
لعنتی انقدر رو مخم راه نرو ! بی تفاوت بهش نگاه کردم .
لویی: تو واسم مهمی اینو بفهم و نمیخوام سر یه چیز الکی از دستت بدم -: لویی این برای من خیلی مهمه
لویی: حتی اگرم باشه که نیست ،من این اجازرو بهت نمیدم
-اههههه خستم کردی . من مال تو نیستم . وایسا ببینم اصلا تو یازده سال پیش کدوم گوری بودی ؟
تا اومد حرف بزنه دستمو جلو دهنش گرفتم
-: اها فهمیدم
یه نیشخند زدم در صورتی که از دستش خیلی خیلی عصبانی بود
-: تو پیش اون بابای فاکیت بودی و داشتی کیف دنیا رو میکردی
لویی: ولی این درست نیست
-: برو گمشو عوضی توهم یکی مثل باباتی
رفتم سمت درو محکم با تمام وجودم بستمش .
لویی: مادر فاکر لعنتی
از پشت در صداشو شنیدم
-: خفه شو
(داستان از نگاه لویی)
محکم درو بست و رفت
-: مادر فاکر لعنتی
تیلور: خفه شو
اوفففف
رفتم روی تخت و سرمو بین دستام فشردم
گوشیمو در آوردم . میدونستم تیلور داره کجا میره
*
تیلور داره میاد پیشت . نزار خامت کنه
*
(د.ا.ن تیلور)
وقتی داشتم از پله ها پایین میرفتم ، خاطرات مثل رعد و برقی توی مغزم نفوذ کرد و باعث همون احساس همیشگی که شامل ضعیف بودن میشه رو داشته باشم .
میله هایی که کنار در بودو گرفتم تا یه وقت نیوفتم ولی بعد سریع قدرت گرفتم و راه افتادم
(د.ا.ن هری)
صدای نتوفیکشن گوشیم . چند دقیقه حواسمو پرت کرد ولی بعد بهش بی توجهی کردم و دوباره مشغول کارم شدم ، کاری که فقط و فقط بخاطر تی انجامش میدم
(د.ا.ن تیلور)
خیابون بعدی رو هم پیچیدم و جلوی خونش ترمز کردم . وارد ساختمون شدم
-: هه لویی احمق فکر میکنی میتونی جلومو بگیری
به در کوبیدم .
قبل از اینکه درو باز کنه ، کت چرمیمو در آوردم و یقمو یکم کشیدم پایین -:اخی هری دلم برات میسوزه
تا درو باز کرد یه لبخند ساده زدم
-: هری
هری: تیلور؟
از اینکه منو دم در خونش دید تعجب کرد
سر تا پاشو رصد کردم
-: بیام تو؟
هری: اوه ، آره بیا
از جلوی در رفت کنار
یه دور دیگه نگاش کردم و رفتم رو مبل نشستم .
-: حموم بودی؟
سرخ شد
هری: ببخشید الان میرم یچیزی میپوشم میام
باید اعتراف کنم اون تتوی پروانش با اون حوله سفید دور کمرش بیشتر به چشم میاد و جذاب ترش میکنه
-: نه لازم نیست
از روی مبل بلند شدم و رفتم پیشش . دستامو رو سینش گذاشتمو آروم سمت گردنش رفتم . با دو تا از انگشتام گردنشو لمس کردم و بعد روی گردش لاو بایت گذاشتم
دم گوشش شروع کردم به حرف زدن
-: اینطوری خیلی بهتری
...
************
چطور بود ؟ خوشتون اومد ؟ قسمتای بعد باحال تر از این حرفا میشه
کامنت فراموش نشود
All the love
YOU ARE READING
past tomarrow{+18}
Fanfictionفردای من گذشته زندگیمه که همیشه با سکس و شامپاین به پایان میرسه . بعد از تو معنی عشق همراهت چندین متر داخل خاک دفن شد و من... من شدم تیلور هیل سو استفاده گر ترین هرزه، توی این دنیای خاکی ...