دفتر از دستم افتاد . سریع چاقویی که به خون مادرم آغشتس رو از زیر تختم برداشتم.
-: کسی اونجاست ؟
از روی تخت بلند شدمو محتاطانه پله ها رو پایین رفتم .
-: گفتم کی اونجاست ؟
داد زدم .
خیلی محکم درو باز کردم و آماده باش بودم تا در برابر هر خطری خودمو محافظت کنم ولی هیچی نبود . هیچیه هیچی. داشتم درو میبستم که چشمم به یه کاغذ کرمی رنگ برخورد کرد . دورو برمو نگاه کردم ، چاقورو تو جیب پشتیم گذاشتم و آروم کاغذو برداشتم
*
تو کی هستی ؟
Z
*
چشممو از روی کاغذ برداشتم و با یه مرد سیاه پوست وسط خونم ملاقات کردم .
نیشخند کثیفی زد .
اومد سمتمو منم بهش حمله کردم
-: تو کی هستی؟
با پوزخند بهم نگاه کرد
مرد: بهتره بپرسیم تو، کی هستی؟
با تعجب بهش نگاه کردم
-: پس تو هم زیر دست اون زد مثلا مرموزی ؟
دستامو تو هوا تکون دادم
اومد سمتمو یه مشت توی صورتم زد . خون روی لبمو پاک کردم و با لگد اونو از خودم دور کردم دوباره اومد سمتم ولی من محکم زدم تو صورتش .تلو تلو خورد و رفت عقب . خب بعد 8 سال تمرین حرکات رزمی ، بایدم از پسش بربیام . با برخورد پاش به پام تعادلمو از دست دادمو افتادم . با سر به کسی که توی تاریکی گم شده بود اشاره کرد و اون زود تر از اونی که مغز من پردازش کنه بیرون پرید و با ساعدش روی گلومو گرفت و در همون حالت بلندم کرد
-: ولم کن لعنتی
به ساعد پر از تتوش چنگ انداختم . مرد سیاه پوست با مشت زد توی دلم . به خودم پیچیدم .
-: نه نه خواهش میکنم
دوباره زد تو دلم
اشک ریختم .
-: نه نه
یکم دستاشو شل کرد و پوزخندی زد
یواش چاقو رو از پشتم برداشتم و محکم کردمش تو ساعد کسی که منو گرفته بود .
فریاد مردونه ای کشید و ازم دور شد . مرد سیاه پوست بهم حمله کرد و من در کمال خونسردی چاقو رو زدم وسط قفسه سینش و اون در کسری از ثانیه افتاد. مرد پر از تتو اومد سمتم.
مرد: مادر فاکر حسابتو میرسم
لباسشو تو مشتم گرفتم و چاقو رو توی گردنش فرو کردم . اونم مثل قبلی افتاد . به آسونی بقیه این دو تا رو هم از پا در آوردم .
رفتم پیش سیاه پوسته که داشت نفسای آخرشو میکشید .
-: راستی من تیلورم . تیلور هیل کسی که همه مردا رو به راحتی تو میتونه کله پا کنه . راستی این...
دستمو رو چشمم کشیدم و اون قطره اشکو پاک کردم
-:این... متاسفم نباید باورش میکردی
پوزخندی تحقیر آمیز زدم
یدونه محکم با کفش پاشنه بلندم زدم تو سرش تا زود تر خلاصش کنم . رفتم کنار پرتتوعه
-: اوخییی تو که خیلی زود تر از اونچیزی که فکر میکردم مردی .
چاقو رو از تو گردنش بیرون کشیدم و شستمش(چاقو رو). اون دوتا رو بردم تو حیاطم .
ساعت حدودا 12 بود همسایه ها همه خواب بودن . وقتی داشتم میرفتم سمت خونه یکی از توی ماشین مشکی به سمتم حمله ور شد و پرتم کرد روی زمین .
-: چی کار میکنی .
جیغ زدم.
مرد: تو اونو کشتی منم تو رو
خندیدم
-: نکنه دوست پسرت بود .
مکث کردم
-:حالا هرچی واسم اصلا مهم نیست . اصلا!
مرد: لعنتی اون بردارم بود
دستشو روی گردنم فشار داد و قصدش کشتنم بود . تقلا میکردم ولی این از همه اون مردا بزرگ تر و قوی تر بود .
-: وول..لم کننن
صدام گرفته بود
محکم تر از قبل فشار داد . دست و پا میزدم . یکمی بعد متوقف شدم اگه با این راه دل اون خنک میشه بزار بشه منم به روش ساده ای از این جا میریم و میرم یجایی پیش باربی و دوباره تو بغلش جا خوش میکنم . دیگه لازم نیست از کسی انتقام بگیرم ، دیگه لازم نیست فردامو با گذشتم بسازم ، دیگه از این لباس بازیگری خارج میشم و دوباره غرق عشق میشم البته اگه دیگه وجود داشته باشه .
دست از تلاش برداشتم و از زندگی خداحافظی کردم و آماده شدم تا برم پیش باربی پیش فرشتم که...
بنگ ...
تن بی جون مرد روم افتاد و سرفه هامو تشدید کرد.
صدای برخورد تفنگ که روی زمین افتادو شنیدم و بعد صدای هریو
هری: تیلور!
دویید سمتمو دستای گرمشو دور تنم حلقه کردم
هری: عزیزم خوبی ؟
-: آببب...
سریع اون مردو انداخت تو حیاطو تفنگشو کنارش پرت کرد و رفت برام آب آورد .
هری: بیا عزیزم
آروم خوردم و اون دوباره بغلم کرد .
هری: باید زود تر میومدم
صدای جیغ و گریه همسایه ها منو یاد شاهکارم انداخت .
سریع زمینو با طی آغشته به وایتکس تمیز کردم .
-: باید همراهیم کنی
هری: تو چی ؟
-: میبینی.
(د.ا.ن هری)
تی:میبینی
رفت سمت درو بازش کرد و بدون مقدمه جیغ زد اول تعجب کردم ولی بعد متوجه نقشش شدم ...
■■■■■■
چطور بود ؟
اگه خوشتون اومد ستاره پایینو بلمسید پلیز
در مورد باربی قراره خیلی چیزا تو پارتای بعدی بفهمید.
All the love💚
![](https://img.wattpad.com/cover/152323925-288-k81154.jpg)
DU LIEST GERADE
past tomarrow{+18}
Fanfictionفردای من گذشته زندگیمه که همیشه با سکس و شامپاین به پایان میرسه . بعد از تو معنی عشق همراهت چندین متر داخل خاک دفن شد و من... من شدم تیلور هیل سو استفاده گر ترین هرزه، توی این دنیای خاکی ...