2

807 202 33
                                    


-"کجا بودی؟ "بخاطر دعواهایی که تو صف غذا ایجاد میشد به طور کلی قسمت غذاخوری و کافه تریای مدرسه بسته شده بود و به همین خاطر کیونگسو مشغول بیرون آوردن ظرف غذاهایی که برای خودشو و لوهان آورده بود شد.

-"آه...راستش رفته بودم توالت". لوهان چندان تو دروغ گفتن ماهر نبود ولی از اونجایی که کیونگسو زیاد به جوابش اهمیت نداده بود به این موضوع هم توجهی نکرد.

-"خیلی خب"

کیونگسو سرشو تکون داد و چاپستیک های لوهانو به سمتش گرفت.

-"اینا رو خودت درست کردی؟؟آقای دو عصبانی نشد؟" لوهان قبل از اینکه چاپستیکاشو تو دستش بگیره یه مدت به محتوای ظرف کوچیک زل زد.

-"به نظر خوشمزه میاد"

-"قبل از اینکه بابام بیاد خونه درستشون کردم.ادویه هاش خیلی رقیقه مشکلی برات ایجاد نمیکنه". کیونگسو نخواست اسم بیماری لوهانو به زبون بیاره چون تنها چیزی که تو این دنیا لوهان رو ناراحت و غمگین میکرد همین بیماری بود.لوهان سعی کرد افکارشو مرتب کنه و مشغول غذاش بشه.

******

-"ما اومدیم" لوهان با لبخند همیشگیش در حالی که همون دمپایی های هاپو مدل پشمالوشو که کیونگسو و پسرداییش جونگین همیشه مسخرش میکردن رو پوشیده بود بدون اینکه وقت تلف کنه به سمت هال رفت.

-"اوه، گه* لو اومده" جونگین سرشو از کتابی که در حال خوندش بود بالا آورد و به سمت لوهان برگشت.{ پ.ن: گه(gae) معنی سگ میده}

-" گه لو؟؟" لوهان با چشمهای سردرگم به جونگین که راحت روی کاناپه ولو شده بود نگاه کرد.

-"سلام" کیونگسو با خجالتی که همیشه موقع دیدن جونگین باعث میشد تو دردسر بیوفته بعد از لوهان وارد هال شد.

-"اوه،کیونگسویا".. لبخند جونگین بزرگتر شد و از روی کاناپه بلند شد.

-"خوشحال شدم که دیدمت.خیلی وقته که زیاد سر نمیزنی" وقتی کیونگسو نزدیکش شد موهاشو به هم ریخت؛مثل اینکه با یه بچه حرف بزنه...

کیونگسو هم بدون اینکه حرفی بزنه فقط با لبخند خجالت زدش سرشو پایین انداخت.

-"کیم جونگین،ببینم نکنه قصد داری کیونگسو رو ازم بدزدی هان؟" لوهان بین کیونگسو و جونگین قرار گرفت و از هم دورشون کرد و کیونگسو هرچند از این کار لوهان خوشش نیومد ولی به روش نیاورد.

*****

-"صبح بخیر" لوهان با لبخندی که به صورتش چسبیده بود به سهونی که بی هدف به دیوار کنار درب ورودی مدرسه تکیه داده بود نزدیک شد.

Touch my HeartWhere stories live. Discover now