6 ساعت بعد لوهان به هوش اومده بود.
-"میدونی که نمیخوام تو بیمارستان بستری بشم،اینجا بیشتر مریضم میکنه ".
جونگین سعی کرد با ملایمت لوهان رو سر جای قبلیش بخوابونه.
-"بهم دروغ گفتی.به دکتر دروغ گفتی.لوهان بعد از این نمیتونی هرکاری که میخوای انجام بدی.باید به حرفام گوش کنی ".
با شنیدن صدای بم و عصبی جونگین لوهان بیشتر تو تخت فرو رفت.
-"اما..." وقتی با نگاه های جونگین روبرو شد،ادامه ی حرفشو قورت داد.
-"بابام با اولین پرواز داره میاد اینجا.تا سه ساعت دیگه میرسه".
و جونگین بدون هیچ حرف دیگه ای از اتاق خارج شد.
طبق گفته ی جونگین سه ساعت بعد آقای کیم به بیمارستان رسید؛ولی با وجود استرس و نگرانی زیادی که نسبت به این دیدار پیدا کرده بود،اصلا هم با برخورد بد و ترسناکی از جانب داییش مواجه نشد.وقتی فهمید داییش ازقبل میدونسته که بیماری لوهان دوباره عود کرده خیلی تعجب کرد و فقط نفهمیده بود چرا با دونستن این مطلب برای بستری کردن لوهان تو بیمارستان اصراری نکرده؟!
-"حالت چطوره؟خسته ای؟درد داری؟" آقای کیم با وجود تلاشش برای بروز ندادن نگرانیش ،کاملا نشونش میداد و لوهان رو معذب میکرد.
-"دایی،من خوبم.واقعا.نمیخوام تو بیمارستان بمونم.منو از اینجا ببر خواهش میکنم." لوهان با فراموش کردن حضور جونگین تو اتاق،با شیرین کاری فراوان برای داییش التماس میکرد تا راضی بشه.
-"لوهان!" وقتی جونگین با صدای تیزی به لوهان هشدار داده بود،داییش با مهربونی موهاشو نوازش میکرد.
-"لوهان،نمیتونم بگم از ملاقات دوبارمون خوشحالم." دکتر جیسو سعی میکرد ناراحتیشو پشت لبخندی اجباری قایم کنه و با پرونده ی توی دستش وارد اتاق شد"آزمایشاتو کمی قبل بررسی کردم.و زیاد راضیم نکردن.در ضمن بخاطر دروغ گفتنت هنوز هم از دستت عصبانی ام.میدونی که خیلی وقت پیش باید بستری میشدی".
-"متاسفم،ولی بیمارستان رو دوست ندارم ".لوهان با لب آویزون شونه بالا انداخت و دستهاشو روی سینش به هم گره زد.
-"لوهان!" جونگین ایندفعه با لحن تند تری صداش کرد تا به لوس بازیاش ادامه نده.
-"میفهممت.در واقع منم چندان دوسش ندارم." دکتر با لحن دوست داشتنیش به لوهان جواب داد و چشمک زد "ولی اگه بخوایم به اصل مطلب برگردیم "لبخند روی صورتش در لحظه نا پدید شد و بعد از بررسی دوباره ی پرونده ی توی دستش آقای کیم و جونگین رو از اتاق بیرون برد.
-"لوهان بخاطر وضعیت فعلیش در صدر لیستمون قرار داده شده.قبل از اینکه حالش وخیم تر از اینی که هست بشه باید یه جایگزین برای قلبش پیدا کنیم .ولی بازم باید تمام احتمالات رو در نظر بگیریم و مراقبش باشیم.چون اگه یه حمله ی دیگه مثل قبلی صورت بگیره ممکنه جون سالم به در نبره.برای همین به نفعشه تو بیمارستان و تحت نظارت ما باشه.باید راضیش کنین ".
YOU ARE READING
Touch my Heart
Fanfictionلوهان با عاشق شدن به سهون بزرگترین اشتباه زندگیشو انجام داده بود. تونسته بود لبخند رو به لبهای سهون بیاره ولی لبخند خودشو از دست داده بود... ᯽᯽᯽ زوج: هونهان، کایسو ژانر: عاشقانه، مدرسهای، انگست وضعیت: تکمیل شده✅ لینک زبان اصلی https://my.w.tt/WzEL6...