٣٤.آسيب

3.4K 873 528
                                    

نوت نويسنده: راستش مطمئن نبودم كه به اين زودي اين چپترو رو كنم، ولي خب از اينكه لفتش بدم، بدم مياد.

هر جا كه گيج شدين راحت باشين و ازم بپرسين تا توضيحش بدم. ❤️

نكته بعدي اينه كه از اينجا تا يه مدتي، راه شخصيت ها بخاطر اينكه بكهيون تصميم ميگيره ديگه سر كار نياد، از هم جدا ميشه و همه اتفاقات توي كمتر از دو هفته رخ ميده. اتفاقات بيشتر همزمان با هم رخ ميده و هر كودوم از شخصيت ها ميتونن يكم از پرونده ققنوس رو به تنهايي تو ذهنشون جلو ببرن. اميدوارم شما هم بتونين تو ذهنتون اينا رو به هم ربط بدين.
---
---

بعد از رفتن بكهيون از پاسگاه پليس، جونگده بيخيال ترين حالتش رو گرفت و حضور نداشتن بكهيون رو به چپش گرفت.

با ذوق به سمت لب تاپش رفت تا بقيه مانگاشو -مانگايي كه بكهيون با كولي بازيش باعث شده بود كه وسطش ولش كنه- رو بخونه.

(سويونگ با عصبانيت به پاسگاه پليس رفت. طبق معمول بدون در زدن وارد شد. لي جونگ مين بدون اينكه برگردد گفت:"دوباره اومدي سويونگ؟"

سپس سرش را از پرونده هاي زيادي كه رو به رويش بود، بلند كرد و برگشت و به سويونگ نگاه كرد.

سويونگ گفت:"از كجا فهميدي من هستم؟"

لي جونگ مين باخنده گفت:"فقط تويي كه جرعت داري بدون در زدن وارد اتاقم بشي... و اينكه يه جور خاصي در رو باز ميكني انگار او دستگيره در بدبخت مامان باباتو كشته!"

سويونگ خنديد. لي جونگ مين گفت:"خب دخترم... مشقاتو نوشتي؟"

سويونگ آهي كشيد و گفت:"باورم نميشه دارم اينكارو باهات ميكنم... خب... من به اتاق ليهون رفتم... تنها راه ورود و خروج به خوابگاه اون راه پله اصليه... اتاق اون طبقه چهارمه... يعني اگه بخواد از بالكن اتاقش بره بيرون نميتونه... به اين فكر كردم كه طناب بندازه و اين حرفا... ولي ليهون از نظر جسمي اونقدر قوي نيست كه اون ارتفاع رو از طناب بره پايين يا بالا... در نتيجه ليهون كاملا بيگناهه و اون بدبخت تمام مدتي كه قتل مينهو صورت گرفته، تو خوابگاه بوده..."

Phoenix  Where stories live. Discover now